کلمه جو
صفحه اصلی

قلمی

فارسی به انگلیسی

slender, willowy, tapering, pen-shaped, written, engraved, etched, crystallized, clerical

tapering, slender, crystallized, etched, engraved, clerical


slender, willowy


فارسی به عربی

رشیق

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به قلم ۲ - نوشته محرر ۳ - باریک مانند قلم نازک : بینی قلمی آدمی قلمی است . دستی که نان را ستاند ... انگشتهای کشیده و قلمی داشت .

فرهنگ معین

(قَ لَ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به قلم . ۲ - نوشته ، محرر. ۳ - (عا. ) لاغر، نازک .

لغت نامه دهخدا

قلمی. [ ق َ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به قلم.
- بادنجان قلمی .
- شوره قلمی ؛ شوره مانند قلم. ( ناظم الاطباء ).
- دماغ قلمی ؛ باریک چون قلم.
|| نوشته شده با قلم و تحریر شده. ( ناظم الاطباء ). خطی ، مقابل چاپی.
- قلمی شدن و قلمی فرمودن ؛ تحریر شدن و تحریر فرمودن. ( از ناظم الاطباء ).
|| قلمکار. قسمی از برد که مخطط باشد به خطوط راست. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
که داد این قلمی را فراز بوقلمون
که نقشش آمده هردم ز مخفیی بظهور.
نظام قاری ( دیوان ص 32 ).
ملاف با قلمی ای لباس آژیده
بروی کار چو افتاد بخیه ات یکسر.
نظام قاری ( دیوان ص 15 ).
قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک
یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار.
نظام قاری ( دیوان ص 15 ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۷°۱۱′۵۴″ شمالی ۵۵°۱۹′۱۱″ شرقی / ۳۷٫۱۹۸۳۳°شمالی ۵۵٫۳۱۹۷۲°شرقی / 37.19833; 55.31972
قلمی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان مینودشت در استان گلستان ایران.
این روستا در دهستان چهل چای قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱٬۷۶۱ نفر (۴۴۷ خانوار)بوده است.
اکثریت مردم این روستا را از طایفه قزلباش می باشند . در حال حاضر این روستا دارای قویمت های قزلباش - سیستانی (زابلی ) و کوهسارمی باشد

واژه نامه بختیاریکا

یَه لو


کلمات دیگر: