مترادف متفرق کردن : پراکنده ساختن، تارومار کردن، پراکندن، پریشان کردن، متشتت کردن
برابر پارسی : پاشاندن، پراکندن، پراکنده کردن، تاراندن
dispel, disperse, dissipate, scatter
to disperse
پریشان کردن، متشتت کردن
۱. پراکنده ساختن، تارومار کردن، پراکندن
۲. پریشان کردن، متشتت کردن
پراکنده ساختن، تارومار کردن، پراکندن
پراکنده کردن، پراکندن