عهدشکنی. [ ع َ ش ِ ک َ ] ( حامص مرکب ) پیمان شکنی و تخلف از شرطو پیمان. ( ناظم الاطباء ). نکیثة. ( از منتهی الارب ).
خلف قول کردن. [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بدقولی کردن. به قول و قرار خود وفا نکردن. تخلف از میثاق و قرارهای خود کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) . از سر قول خود برگشتنزیر قول زدنخلف وعد کردن