کلمه جو
صفحه اصلی

عهدنامه


مترادف عهدنامه : پروتکل، پیمان نامه، تعهدنامه، قرارداد، قرارنامه، معاهده، مقاوله، مقاوله نامه

برابر پارسی : پیمان نامه

فارسی به انگلیسی

treaty

treaty, covenant


فارسی به عربی

معاهدة

مترادف و متضاد

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

covenant (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، عهدنامه

treaty (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، عهدنامه، پیمان نامه

indenture (اسم)
قرارداد، عهدنامه، کنترات، سند دو نسخه ای، دوتا سازی، سیاهه رسمی زدندانه گذاری

پروتکل، پیمان‌نامه، تعهدنامه، قرارداد، قرارنامه، معاهده، مقاوله، مقاوله‌نامه


فرهنگ فارسی

( اسم ) ورقه ای که در آن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند پیمان نامه .

فرهنگ معین

( مِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) ورقه ای که در آن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند، پیمان نامه .

لغت نامه دهخدا

عهدنامه. [ ع َ م َ /م ِ ] ( اِ مرکب ) عهدنامچه. قرارداد و شرطنامه و پیمان نامه و صلح نامه. ( ناظم الاطباء ). ورقه ای که در آن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند. پیمان نامه. ( فرهنگ فارسی معین ). بعربی آن را کتاب العهد و کتاب المیثاق گویند. ( آنندراج ). عهد. وثیقة. وِصر. ( از منتهی الارب ) : اگر کس را بجویند و این عهدنامه بستانند و بنزدیک وی [ امیر محمود ] برند از عهده این جواب چون توان بیرون آمد؟ ( تاریخ بیهقی ص 131 ). پس خدای تعالی فرشته را فرمود تا عهدنامه نوشت ، چون ازنوشتن فارغ شدند ندا آمد آن فرشته را تا آن عهدنامه را در دهان گرفت. ( قصص الانبیاء ص 20 ). این سنگ همانجاباشد تا روز قیامت و دیگرباره آن سنگ را فرشته گردانند و آن عهدنامه را باز کنند. ( قصص الانبیاء ص 21 ).
عهدنامه وفات زیر پر است
گنجنامه بقات در منقار.
خاقانی.
ای جهان داوری که دوران را
عهدنامه بقا فرستادی.
خاقانی.
درخواه کردند که میانه ایشان کتابی و عهدنامه ای باشد. ( تاریخ قم ص 253 ). || ضمان نامه. زنهارنامه. خط امان : بصلح اجابت کرد بدان شرط که هارون او را عهدنامه ای فرستد. ( تاریخ بیهقی ص 423 ). || قرارداد. موافقت نامه. قبولی نامه : تا آن مدت کبیسه نکرده بودند ومردمان هم بر آن میرفتند تا بروزگار اردشیر پاپکان که او کبیسه کرد و جشن بزرگ داشت و عهدنامه بنوشت و آن روز را نوروز بخواند. ( نوروزنامه ).

فرهنگ عمید

پیمان و قرارداد مکتوب میان دو یا چند شخص یا دولت.

دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگ فارسی ساره

پیمان نامه


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی ـ پارسی است و پارسی آن میسرا می یاشد که از اوستایی: میثرَ ساخته شده است

کنوانسیون


کلمات دیگر: