گویندگی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
روایة
مترادف و متضاد
خبر، داستان، سرگذشت، توصیف، داستانسرایی، گویندگی
فرهنگ فارسی
۱ - سخنگویی نطق . ۲ - خوانندگی ( آواز ) قوالی : مثل حافظ احمد قزوینی که در گویندگی طاق و در پیچش آواز و نمک خوانندگی شهر. آفاق بود .
فرهنگ معین
(یَ دِ ) (حامص . ) ۱ - سخن گویی ، نطق . ۲ - خوانندگی (آواز )، قوالی .
لغت نامه دهخدا
گویندگی. [ ی َ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل گوینده. سخنگویی. سخن سازی. سخنوری. سخنسرایی. نطق کردن :
زبان چرب گویندگی فرّ اوست
دلیری و مردانگی پرّ اوست.
زبان چرب گویندگی فرّ اوست
دلیری و مردانگی پرّ اوست.
فردوسی ( شاهنامه ج 4 ص 1967 ).
فرهنگ عمید
۱. شغل و عمل گوینده.
۲. گوینده بودن.
۲. گوینده بودن.
کلمات دیگر: