گوزیدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
موخرة السفینة
مترادف و متضاد
تمام شدن، قورت دادن، گوزیدن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، باد و گاز معده را خالی کردن
گوزیدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( گوزید گوزد خواهد گوزید بگوز گوزنده گوزو گوزیده ) بادی با صدا از راه دبر خارج کردن تیز دادن ضرطه دادن گوز دادن
لغت نامه دهخدا
گوزیدن. [ دَ ] ( مص ) باد باصدا از راه پایین بیرون کردن. ( ناظم الاطباء ). تیز دادن. ( آنندراج ). تیزیدن.
پیشنهاد کاربران
تلنگش دررفتن ؛ گوزیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
کلمات دیگر: