کلمه جو
صفحه اصلی

متولی


مترادف متولی : مدیر اماکن متبرکه، مدیر موقوفه، سرپرست، کارگزار، متصدی، سردمدار

برابر پارسی : دست اندرکار، دینکار، سرپرست، کارگزار، کیشمند

فارسی به انگلیسی

caretaker, churchwarden, custodian, guardian, keeper, trustee, custodian or administrator

custodian or administrator


caretaker, churchwarden, custodian, guardian, keeper, trustee


فارسی به عربی

حامی

مترادف و متضاد

proctor (اسم)
نایب، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان

custodian (اسم)
نگهبان، متولی

trustee (اسم)
متولی، امانت دار

مدیر اماکن‌متبرکه، مدیر موقوفه


سرپرست، کارگزار، متصدی


سردمدار


۱. مدیر اماکنمتبرکه، مدیر موقوفه
۲. سرپرست، کارگزار، متصدی
۳. سردمدار


فرهنگ فارسی

سرپرست، جانشین، کارگردان، کسی که کاری بعهده اوسپرده شده
( اسم ) ۱ - کسی که ادار. امور موسسه یا کاری را بعهده گرفته . ۳ - آنکه ادار. امور بقعه ای از بقاع متبرکه را بعهده دارد . ۳ - سرپرست املاک موقوفه : ... مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضاه و متولیان ... توضیح کسی است که بر حسب صفات و مشخصاتی که واقف در وقف نامه ذکر کرده است در هر عصر و زمانی بادار. امور وقف موافق نظر واقف می پردازد . معمولا حق الزحم. وی در وقف نامه ها یک عشر از در آمد موقوفه است . عمل و سمت متولی در ادار. موقوفه بنام تولیت خوانده میشود . معمولا واقفان تا خود زنده هستند متولی موقوفه نیز میباشند . در اکثر وقف نامه ها تولیت در اعقاب و فرزندان واقف نسلی پس از نسل دیگر معین میگردد . در بعضی وقف نامه ها نیز از همان آغاز امر بواسط. اینکه واقف فرزندی نداشته و یا از فرزندان خود ناراضی بوده است تولیت در غیر اولاد و خاندان واقف قرار داده شده است . در بعض دیگر از موقوفات مهم نیز برای اینکه کسانی نتوانند بملک موقوفه تجاوز کنند تولیت بسلطان وقت تفویض شده است از قبیل قسمت اعظم موقوفات آستان قدس رضوی و موقوفات مدرس. سپهسالار ناصری در تهران . یا متولی منصوب یا متصدی . اگر موقوفه ای مجهول التولیه باشد کسی که قبل از وضع قانون اوقاف از طرف حاکم شرع معین میشد و پس از اجرای قانون اوقاف از طرف ادار. کل ( سازمان ) اوقاف برای ادار. موقوفه انتخاب میگردد بنام متولی منصوب یا متصدی خوانده میشود. یا متولی منصوص . کسی است که در وقف نامه نام او برده شده و یا صفات و مشخصاتی برای متولی ذکر شده که با فرد معینی منطبق گردد از قبیل : ارشد اکبر اعلم اتقی و اورع اولاد یا اعلم علمای محل و یا پیشنماز مسجد جامع و نظایر آنها .

فرهنگ معین

(مُ تَ وَ لّ ) [ ع . ] (اِفا. ) سرپرست ، مباشر، سرپرست املاک موقوفه .

لغت نامه دهخدا

متولی. [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] ( ع ص ) دوستی دارنده. ( آنندراج ) ( غیاث ). دوست و دوستی دارنده با کسی. ( ناظم الاطباء ). || کار پذیرنده. ( دهار ). کسی که کاری به خود گیرد و به کار کسی اقدام نماید و امری را به گردن گیرد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). بر سر کار باشنده. ( آنندراج ). سرکار و مباشر و بر سرکار. ( ناظم الاطباء ). که اداره کارهای مؤسسه و سازمان به عهده گیرد : و ذکر آن کسانی که متولی و مباشر مساحت بوده اند از عمال و غیرعمال بر اختلاف روایات. ( تاریخ قم ص 101 ). || دارای ولایت و ولایت داده شده و حاکم و والی. ( ناظم الاطباء ). ولی. والی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اصطلاح فقهی ) در فقه اسلامی متولی کسی است که برحسب صفات و مشخصاتی که واقف در وقف نامه ذکر کرده است و در هر عصر و زمانی به اداره امور وقف موافق نظر واقف می پردازد. معمولاً حق الزحمه وی در وقف نامه ها یک عشر از درآمدموقوفه است. عمل و سمت متولی در اداره موقوفه بنام «تولیت » خوانده میشود. ( از تاریخچه وقف در اسلام ، تألیف دکتر شهابی ص 3 ) : مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضاة و متولیان. ( تذکرة الملوک چ 2 ص 2 ). بلکه شرعاً هر کس را واقف اوقاف متولی و صاحب اختیار قرار داده باشد. ( تذکرة الملوک چ 2 ص 3 ).
- متولی منصوب ( یا متصدی ) ؛ اگر موقوفه ای مجهول التولیه باشد کسی که قبل از وضع قانون اوقاف ، از طرف حاکم شرع معین میشد و پس از اجرای قانون اوقاف از طرف اداره کل ( سازمان ) اوقاف برای اداره موقوفه انتخاب میگردد بنام متولی منصوب یا متصدی خوانده میشود. ( تاریخچه وقف در اسلام دکتر شهابی ص 3 ).
- متولی منصوص ؛کسی که در وقف نامه نام او برده شده و یا صفات و مشخصاتی برای متولی ذکر شده که با فرد معینی منطبق گردداز قبیل ارشد، اکبر، اعلم ، اتقی و اورع اولاد یا اعلم علمای محل و یا پیشنماز مسجد جامع و نظایر آن. ( تاریخچه وقف در اسلام دکتر شهابی ص 3 ). || برگشته و روبروی گردانیده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تولی شود.

متولی. [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] ( اِخ ) ابوسعد عبدالرحمن بن مأمون نیشابوری ( 426 - 478 هَ. ق. ) مردی فقیه و عالم به اصول بود. در نیشابور متولد شد و به مرو علم آموخت و در مدرسه نظامیه بغداد به تدریس پرداخت و در همانجا نیز درگذشت. او راست : تتمةالابانة، کتابی در «فرائض » به اختصار و نیز کتابی در «اصول دین » به اختصار ( از اعلام زرکلی ، ج 2 ص 504 ).

متولی . [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] (اِخ ) ابوسعد عبدالرحمن بن مأمون نیشابوری (426 - 478 هَ . ق .) مردی فقیه و عالم به اصول بود. در نیشابور متولد شد و به مرو علم آموخت و در مدرسه ٔ نظامیه ٔ بغداد به تدریس پرداخت و در همانجا نیز درگذشت . او راست : تتمةالابانة، کتابی در «فرائض » به اختصار و نیز کتابی در «اصول دین » به اختصار (از اعلام زرکلی ، ج 2 ص 504).


متولی . [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] (ع ص ) دوستی دارنده . (آنندراج ) (غیاث ). دوست و دوستی دارنده با کسی . (ناظم الاطباء). || کار پذیرنده . (دهار). کسی که کاری به خود گیرد و به کار کسی اقدام نماید و امری را به گردن گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بر سر کار باشنده . (آنندراج ). سرکار و مباشر و بر سرکار. (ناظم الاطباء). که اداره کارهای مؤسسه و سازمان به عهده گیرد : و ذکر آن کسانی که متولی و مباشر مساحت بوده اند از عمال و غیرعمال بر اختلاف روایات . (تاریخ قم ص 101). || دارای ولایت و ولایت داده شده و حاکم و والی . (ناظم الاطباء). ولی . والی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اصطلاح فقهی ) در فقه اسلامی متولی کسی است که برحسب صفات و مشخصاتی که واقف در وقف نامه ذکر کرده است و در هر عصر و زمانی به اداره ٔ امور وقف موافق نظر واقف می پردازد. معمولاً حق الزحمه ٔ وی در وقف نامه ها یک عشر از درآمدموقوفه است . عمل و سمت متولی در اداره ٔ موقوفه بنام «تولیت » خوانده میشود. (از تاریخچه ٔ وقف در اسلام ، تألیف دکتر شهابی ص 3) : مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضاة و متولیان . (تذکرة الملوک چ 2 ص 2). بلکه شرعاً هر کس را واقف اوقاف متولی و صاحب اختیار قرار داده باشد. (تذکرة الملوک چ 2 ص 3).
- متولی منصوب (یا متصدی ) ؛ اگر موقوفه ای مجهول التولیه باشد کسی که قبل از وضع قانون اوقاف ، از طرف حاکم شرع معین میشد و پس از اجرای قانون اوقاف از طرف اداره ٔ کل (سازمان ) اوقاف برای اداره ٔ موقوفه انتخاب میگردد بنام متولی منصوب یا متصدی خوانده میشود. (تاریخچه ٔ وقف در اسلام دکتر شهابی ص 3).
- متولی منصوص ؛کسی که در وقف نامه نام او برده شده و یا صفات و مشخصاتی برای متولی ذکر شده که با فرد معینی منطبق گردداز قبیل ارشد، اکبر، اعلم ، اتقی و اورع اولاد یا اعلم علمای محل و یا پیشنماز مسجد جامع و نظایر آن . (تاریخچه ٔ وقف در اسلام دکتر شهابی ص 3). || برگشته و روبروی گردانیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تولی شود.


فرهنگ عمید

۱. کسی که کاری به عهدۀ او سپرده شده، سرپرست، کارگردان.
۲. سرپرست املاک موقوفه.
۳. جانشین.

فرهنگ فارسی ساره

دست اندرکار، سرپرست


پیشنهاد کاربران

مدیر
مسئول

سرپرست

شخصی که از طرف واقف برای اداره وقف معین میشود . و یا به عبارت دیگر متولی کسی است که به موجب مفاد وقف نامه و مقررات قانون مدنی واجد این سمت میباشد .
2 ) مسئول حفظ و اداره امور موقوفه در کل یا با متولی است یا سازمان اوقاف .

متولی کسی است که به موجب مفاد وقف نامه و مقررات قانون مدنی واجد این سمت میباشد .

شخصی که از طرف واقف برای اداره وقف معین میشود .

سرپرست، کارگزار
ارزش امام زاده به متولیش است.

صاحب کار


کلمات دیگر: