مترادف متولی : مدیر اماکن متبرکه، مدیر موقوفه، سرپرست، کارگزار، متصدی، سردمدار
برابر پارسی : دست اندرکار، دینکار، سرپرست، کارگزار، کیشمند
custodian or administrator
caretaker, churchwarden, custodian, guardian, keeper, trustee
مدیر اماکنمتبرکه، مدیر موقوفه
سرپرست، کارگزار، متصدی
سردمدار
۱. مدیر اماکنمتبرکه، مدیر موقوفه
۲. سرپرست، کارگزار، متصدی
۳. سردمدار
متولی . [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] (اِخ ) ابوسعد عبدالرحمن بن مأمون نیشابوری (426 - 478 هَ . ق .) مردی فقیه و عالم به اصول بود. در نیشابور متولد شد و به مرو علم آموخت و در مدرسه ٔ نظامیه ٔ بغداد به تدریس پرداخت و در همانجا نیز درگذشت . او راست : تتمةالابانة، کتابی در «فرائض » به اختصار و نیز کتابی در «اصول دین » به اختصار (از اعلام زرکلی ، ج 2 ص 504).
متولی . [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] (ع ص ) دوستی دارنده . (آنندراج ) (غیاث ). دوست و دوستی دارنده با کسی . (ناظم الاطباء). || کار پذیرنده . (دهار). کسی که کاری به خود گیرد و به کار کسی اقدام نماید و امری را به گردن گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بر سر کار باشنده . (آنندراج ). سرکار و مباشر و بر سرکار. (ناظم الاطباء). که اداره کارهای مؤسسه و سازمان به عهده گیرد : و ذکر آن کسانی که متولی و مباشر مساحت بوده اند از عمال و غیرعمال بر اختلاف روایات . (تاریخ قم ص 101). || دارای ولایت و ولایت داده شده و حاکم و والی . (ناظم الاطباء). ولی . والی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اصطلاح فقهی ) در فقه اسلامی متولی کسی است که برحسب صفات و مشخصاتی که واقف در وقف نامه ذکر کرده است و در هر عصر و زمانی به اداره ٔ امور وقف موافق نظر واقف می پردازد. معمولاً حق الزحمه ٔ وی در وقف نامه ها یک عشر از درآمدموقوفه است . عمل و سمت متولی در اداره ٔ موقوفه بنام «تولیت » خوانده میشود. (از تاریخچه ٔ وقف در اسلام ، تألیف دکتر شهابی ص 3) : مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضاة و متولیان . (تذکرة الملوک چ 2 ص 2). بلکه شرعاً هر کس را واقف اوقاف متولی و صاحب اختیار قرار داده باشد. (تذکرة الملوک چ 2 ص 3).
- متولی منصوب (یا متصدی ) ؛ اگر موقوفه ای مجهول التولیه باشد کسی که قبل از وضع قانون اوقاف ، از طرف حاکم شرع معین میشد و پس از اجرای قانون اوقاف از طرف اداره ٔ کل (سازمان ) اوقاف برای اداره ٔ موقوفه انتخاب میگردد بنام متولی منصوب یا متصدی خوانده میشود. (تاریخچه ٔ وقف در اسلام دکتر شهابی ص 3).
- متولی منصوص ؛کسی که در وقف نامه نام او برده شده و یا صفات و مشخصاتی برای متولی ذکر شده که با فرد معینی منطبق گردداز قبیل ارشد، اکبر، اعلم ، اتقی و اورع اولاد یا اعلم علمای محل و یا پیشنماز مسجد جامع و نظایر آن . (تاریخچه ٔ وقف در اسلام دکتر شهابی ص 3). || برگشته و روبروی گردانیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تولی شود.
دست اندرکار، سرپرست