کلمه جو
صفحه اصلی

کفشک

فارسی به عربی

حافر

مترادف و متضاد

hoof (اسم)
سم، کفشک، حیوان سم دار

فرهنگ فارسی

۱ - کفش کوچک . ۲ - سم شکافدار مانند سم گاو و گوسفند ظلف مقابل سم حافر : ( هرچ کفشک دارد وحشی و خانگی چون بزو گوسفند نخجیر و گوزن ) .

فرهنگ معین

(کَ شَ ) (اِ مصغ . ) ۱ - کفش کوچک . ۲ - سم شکافدار مانند سم گاو و گوسفند، ظلف ، مق . سم ، حافر.

لغت نامه دهخدا

کفشک. [ ک َ ش َ ] ( اِ مصغر ) مصغر کفش. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). کفش کوچک. کفش خرد. ( یادداشت مؤلف ): وقتی که بخواهند بگویند حرفی بیجهت به کسی برخورده است گویند: مگر چطور شده است ؟ به کفش شما گفتم کفشک ؟ نظیر: به اسب شاه گفتند یابو. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || سم شکافدار مانند سم گاو و گوسفند. ظلف. مقابل سم. حافر. ( فرهنگ فارسی معین ): هرچه کفشک دارد وحشی و خانگی چون بز و گوسفند نخجیر و گوزن. ( التفهیم ص 339 ).

فرهنگ عمید

۱. کفش کوچک.
۲. (زیست شناسی ) [قدیمی] سم شکاف دار، مانند سم گاو، گوسفند، و آهو.

دانشنامه عمومی

کفشک (گیاه)
کفشک نام دیگر پهن ماهی است.


کلمات دیگر: