مترادف متعدد : گوناگون، متنوع، مختلف، بس، بسیار، بی شمار، عدیده، کثیر، وافر
برابر پارسی : انبوه، بسیار، بیشمار، فراوان، پرشمار
numerous
divers, great, manifold, multiple, multitude, multitudinous, numerous, plenteous, plentiful, poly-, scores, serial, several, sundry, voluminous
گوناگون، متنوع، مختلف
بس، بسیار، بیشمار، عدیده، کثیر، وافر
۱. گوناگون، متنوع، مختلف
۲. بس، بسیار، بیشمار، عدیده، کثیر، وافر
انبوه