کلمه جو
صفحه اصلی

فهمیدنی

فارسی به انگلیسی

comprehensible, comprehensive, graspable, intelligible, palpable, pellucid, plain, understandable

فارسی به عربی

واضح

مترادف و متضاد

intelligible (صفت)
معلوم، روشن، قابل فهم، مفهوم، فهمیدنی

فرهنگ فارسی

قابل فهمیدن . قابل درک

لغت نامه دهخدا

فهمیدنی. [ ف َ دَ ] ( ص لیاقت ) قابل فهمیدن. دریافتنی. قابل درک. رجوع به فهمیدن شود.


کلمات دیگر: