حاصل عمل جرعه نوشیدن
جرعه نوشی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جرعه نوشی. [ ج ُ ع َ / ع ِ ] ( حامص مرکب ) حاصل عمل جرعه نوشیدن :
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد.
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد.
حافظ.
کلمات دیگر: