برابر پارسی : دین بران
روحانیت
برابر پارسی : دین بران
فارسی به انگلیسی
spirituality, purity
church, clergy, priesthood, spirituality
مترادف و متضاد
روحانیون، قدوسیت، روحانیت
عالم روحانی، معنویت، روحانیت، روحیه مذهبی
فرهنگ فارسی
تقدس وپاکی وپارسایی
در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است تقدس و پاکی و پارسایی
در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است تقدس و پاکی و پارسایی
لغت نامه دهخدا
روحانیت. [ نی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است. تقدس و پاکی و پارسایی.( از ناظم الاطباء ). رجوع به روحانی و روحانیة شود.
- جامعه روحانیت ؛ گروه پیشوایان دینی. روحانیان اسلام.
روحانیة. [ نی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث روحانی. ج ، روحانیات. || ( مص جعلی ، اِمص ) مذهب قائلین به غیرمادی بودن نفس. ( از المنجد ). و رجوع به روحانیت شود.
- جامعه روحانیت ؛ گروه پیشوایان دینی. روحانیان اسلام.
روحانیة. [ نی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث روحانی. ج ، روحانیات. || ( مص جعلی ، اِمص ) مذهب قائلین به غیرمادی بودن نفس. ( از المنجد ). و رجوع به روحانیت شود.
روحانیت . [ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است . تقدس و پاکی و پارسایی .(از ناظم الاطباء). رجوع به روحانی و روحانیة شود.
- جامعه ٔ روحانیت ؛ گروه پیشوایان دینی . روحانیان اسلام .
فرهنگ عمید
۱. جنبۀ معنوی و روحانی داشتن، روحانی بودن.
۲. تقدس، پاکی.
۳. (اسم ) [مجاز] مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی: روحانیت شیعه.
۴. (صفت نسبی ) [قدیمی، مجاز] معنوی، روحانی.
۲. تقدس، پاکی.
۳. (اسم ) [مجاز] مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی: روحانیت شیعه.
۴. (صفت نسبی ) [قدیمی، مجاز] معنوی، روحانی.
فرهنگ فارسی ساره
دی نبران
پیشنهاد کاربران
دین مداران
آئین وران
آئین وران
تقوی و پارسایی
واژه روحانی:به مجموعه اصول و ارزشهای اخلاقی که انسان را به سمت معنویت سوق داده واو را از لذتهای افراطی دنیوی بازدارد.
روحانیت=آگاهی، روشنفکری،
روحانیت . از نظر بنده یعنی روح و نیت یکی باشد
رسیدن به مرحله ای که کارهای ضد اخلاقی از شخص سر نزدن
کلمات دیگر: