کلمه جو
صفحه اصلی

ذکی


مترادف ذکی : زیرک، عاقل، هوشمند، هوشیار

متضاد ذکی : سفیه

برابر پارسی : تیز هوش، زیرک، باهوش

فارسی به انگلیسی

keen, intelligent, sagacious


penetrating, wise


keen, intelligent, sagacious, penetrating, wise

عربی به فارسی

بافکر , خوش فکر , ناقلا , زرنگ , زيرک , باهوش , با استعداد , چابک , هوشمند , بذله گو , لطيفه گو , شوخ , لطيفه دار , کنايه دار


مترادف و متضاد

زیرک، عاقل، هوشمند، هوشیار، ≠ سفیه


فرهنگ فارسی

مردزیرک، تیزهوش، هوشیار
( صفت ) ۱ - مرد تیز خاطر زیرک تیز طبع هوشیار . جمع اذکیائ . ۲ - تیز بوی تند بوی .

فرهنگ معین

(ذَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - زیرک ، هوشیار. ۲ - تند - بوی .

لغت نامه دهخدا

ذکی. [ ذَ کی ی ] ( ع ص ) مرد تیزخاطر. دل تیز.( مهذب الاسماء ). تیزدل. زیرک. ( دهار ). تیزطبع. ( غیاث اللغات ). المعی . هوشیار. هوشمند. تیزهوش. زودیاب. تیزیاب. تیزویر. ج ، اذکیاء. مقابل بلید :
والا وجیه دین که سپهدار شرق و چین
فخر آرد از تو نائب فرزانه ذکی.
سوزنی.
این چنین کس گر ذکی مطلق است
چونش این تمییز نبود احمق است.
مولوی.
|| تیزبوی. تندبوی. بلندبوی. ( منتهی الارب ). مسک ذکی ؛ مشک تیزبوی. || مذبوح. ذبیح. گلوبریده.

فرهنگ عمید

زیرک، تیزهوش، هوشیار.

پیشنهاد کاربران

زیرک

باهوش



کلمات دیگر: