کلمه جو
صفحه اصلی

رزق


مترادف رزق : روزی، معیشت، نان، توشه، درآمد، عایدی

برابر پارسی : روزی، خوراکی، خوردنی

فارسی به انگلیسی

aliment, diet, dietary, food


aliment, diet, food, daily bread, dietary

daily bread


مترادف و متضاد

aliment (اسم)
رزق، غذا، قوت لایموت

۱. روزی
۲. معیشت، نان
۳. توشه، درآمد، عایدی


معیشت، نان


توشه، درآمد، عایدی


فرهنگ فارسی

روزی، هرچه از آن سودوبهره بردارند، ارزاق جمع
( اسم ) روزی قوت روزانه جمع ارزاق .
یا مدینه الرزق . یکی از سرحدهای عجمیان در بصره پیش از آنکه نشان و حد پیدا کنند مسلمانان .

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِ. ) روزی .

لغت نامه دهخدا

رزق . [ رِ ] (اِخ ) یا مدینةالرزق . یکی از سرحدهای عجمیان در بصره پیش از آنکه نشان و حد پیدا کنند مسلمانان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). یکی از سرحدات میان مسلمانان و کفار عجم در بصره بوده است . (از معجم البلدان ).


رزق . [ رِ ] (ع اِ) روزی . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). هرچه از آن نفع بردارند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). داخم و قوت یومیه . (ناظم الاطباء) :
بس قلم نیستم همی دانم
رزق مقسوم و بخت مقدور است .

مسعودسعد.


گرچه نکوست رزق فراخ از قضا ولیک
قانع شدن به رزق مقدر نکوتر است .

خاقانی .


نبرد تا تواند انده رزق
کانده رزق بر جهان بان است .

خاقانی .


جود شاه ارچه رزق را سبب است
لیکن آن را مسبب است خدا.

خاقانی .


از پی این رزق وبالم مکن
گر نه چنین است حلالم مکن .

نظامی .


رزق هرچند بیگمان برسد
شرط عقل است جستن از درها.

سعدی .


چو خیری از تو به غیری رسد فتوح بود
که رزق خویش بدست تو می خورد مهمان .

سعدی .


جهد رزق ار کنی و گر نکنی
برساندخدای عز و جل .

سعدی .


نه با من دابة فی الارض گفتست
نه بر من هست رزقت فرض گفتست .

پوریای ولی .


رزق بر اهل خانه تنگ مکن
روزی او می دهد تو جنگ مکن .

اوحدی .


اگرچه رزق مقسوم است می جوی
که خوش فرمود این معنی معزی :
«که یزدان رزق اگر بی سعی دادی
به مریم کی ندا کردی که هزی ».

ابن یمین .


پس زانو منشین و غم بیهوده مخور
که ز غم خوردن تو رزق نگردد کم و بیش .

حافظ.


رزق را روزی رسان پر می دهد.

صائب .


- رزق جستن ؛ روزی جستن . در تکاپوی روزی بودن . جستجوی روزی کردن . اکتساب . تکسب . (منتهی الارب ).
- رزق معلوم ؛ قوت یومیه . نصیب . (ناظم الاطباء).
- رزق مقدر ؛ روزی تقدیرشده :
گرچه نکوست رزق فراخ از قضاولیک
قانع شدن به رزق مقدر نکوتر است .

خاقانی .


|| بیستگانی سپاه . جیره . عشرینیة. بیستگانی . مواجب . (یادداشت مؤلف ). بیستگانی . (دهار). آنچه در سر هر ماه به لشکریان پردازند. و کرخی گفته است : عطا مواجب جنگ آوران و رزق ازآن فقیران است . (از اقرب الموارد). مرسوم ، و قوله تعالی : و فی السماء رزقکم . (قرآن 22/51)؛ هو اتساع فی اللغة کما یقال التمر فی القلیب ؛ ای منه سقی النخل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرسوم . (آنندراج ). مقرری :
گاه از برای رزق موالی بدست تو
آن مشک باز لعبت زرد و نزار باد.

مسعودسعد.


|| بخت نیک . (ناظم الاطباء). || باران ، و از آن است قوله تعالی : و ما انزل اﷲ من السماء من رزق . (قرآن 5/45). (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اَرْزاق . (از اقرب الموارد). || شکر. ج ، اَرْزاق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در اصطلاح اسم است برای آنچه می راند خدا بسوی زندگان تا آنرا بخورند اعم از حلال و حرام . (از تعریفات جرجانی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون پس از ذکر و شرح تعریفات مختلف و نقد آنها گوید: پس خلاصه ٔ هردو تعریف این است که رزق آن چیزی است که حق جل و علاآن را برای حیوان رسانده است که از آن منتفع شود خواه متصف به حلال باشد و خواه منعوت به حرام ، یا موصوف به هیچکدام نباشد. پس این اعتراض که گفته اند: در صورتی که تعریف رزق مقید به قید حلال و حرام نباشد لازم آید که رزق حیوانات صحرا نه حلال باشد و نه حرام ، دفعخواهد گردید و بطور کلی در هیچ موردی دیده نشده است که از حلیت و حرمت روزی حیوانات در هیچ رساله ای سخن رانده باشند. و در خلاصةالملوک گفته که : اهل حقیقت گفته اند: رزق آن چیزی است که بهره ٔ بندگان خدا باشد از اقسام آنچه بدان نیازمند است از خوراک و پوشاک و آشامیدنی . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). پیش معتزله عبارت است از مملوکی که مالک آنرا بخورد، بنابراین رزق حرام نمی شود. (از تعریفات جرجانی ). نزد معتزله روزی حیوانات مطلقاً حلال باشد از اینرو در تفسیر رزق نوبتی آنرا به مملوک تعبیر کرده اند که مالک حق هر گونه تصرف را نسبت به ملک خود دارد و در مجمع السلوک در فصل اصول اعمال در بیان توکل گوید: مشایخ رزق را چهار قسم کرده اند: 1- رزق مضمون 2- رزق مقسوم 3- رزق مملوک 4- رزق موعود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به هریک از رزق های چهارگانه ٔ مزبور شود.

رزق . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بایک بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . سکنه ٔآن 417 تن . آب آنجا از قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات ومیوه و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


رزق. [ رَ ] ( ع مص ) دادن خدا بندگان را و عطا کردن آنها را روزی. ( ناظم الاطباء ). || روزی دادن. ( مصادر اللغه زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). رسانیدن خدای بسوی کسی روزی را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شکر کردن کسی را. لغت ازدی است. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شکر کردن کسی را. لغت ازدی است. گویند ازآن است فرموده خدا : و تجعلون رزقکم انکم تکذبون. ( قرآن 82/56 ). ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || دادن ، و از آن است درباره خدیجه رضی اﷲ عنها: رُزقت ُ حبها؛ یعنی اِن حبها فضیلة حصلت لی.( منتهی الارب ). دادن. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || نفع بخشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زوبین زدن. ( مصادر اللغه زوزنی ). || پالان پس انداختن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ).

رزق. [ رَ ] ( ع اِ ) روزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به رِزْق شود.

رزق. [ رِ ] ( ع اِ ) روزی. ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). هرچه از آن نفع بردارند. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). داخم و قوت یومیه. ( ناظم الاطباء ) :
بس قلم نیستم همی دانم
رزق مقسوم و بخت مقدور است.
مسعودسعد.
گرچه نکوست رزق فراخ از قضا ولیک
قانع شدن به رزق مقدر نکوتر است.
خاقانی.
نبرد تا تواند انده رزق
کانده رزق بر جهان بان است.
خاقانی.
جود شاه ارچه رزق را سبب است
لیکن آن را مسبب است خدا.
خاقانی.
از پی این رزق وبالم مکن
گر نه چنین است حلالم مکن.
نظامی.
رزق هرچند بیگمان برسد
شرط عقل است جستن از درها.
سعدی.
چو خیری از تو به غیری رسد فتوح بود
که رزق خویش بدست تو می خورد مهمان.
سعدی.
جهد رزق ار کنی و گر نکنی
برساندخدای عز و جل.
سعدی.
نه با من دابة فی الارض گفتست
نه بر من هست رزقت فرض گفتست.
پوریای ولی.
رزق بر اهل خانه تنگ مکن
روزی او می دهد تو جنگ مکن.
اوحدی.
اگرچه رزق مقسوم است می جوی
که خوش فرمود این معنی معزی :
«که یزدان رزق اگر بی سعی دادی
به مریم کی ندا کردی که هزی ».

رزق . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 369 تن . آب آنجا از قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


رزق . [ رِ ] (اِخ ) عبداﷲ. او راست : تفصیل و خیاطة الملابس للسیدات . و در آن رسوم مصر را آورده است . (از معجم المطبوعات ج 1).


رزق . [ رَ ] (ع اِ) روزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رِزْق شود.


رزق . [ رَ ] (ع مص ) دادن خدا بندگان را و عطا کردن آنها را روزی . (ناظم الاطباء). || روزی دادن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رسانیدن خدای بسوی کسی روزی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شکر کردن کسی را. لغت ازدی است . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکر کردن کسی را. لغت ازدی است . گویند ازآن است فرموده ٔ خدا : و تجعلون رزقکم انکم تکذبون . (قرآن 82/56). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || دادن ، و از آن است درباره ٔ خدیجه رضی اﷲ عنها: رُزقت ُ حبها؛ یعنی اِن حبها فضیلة حصلت لی .(منتهی الارب ). دادن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نفع بخشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زوبین زدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || پالان پس انداختن شتر. (تاج المصادر بیهقی ).


فرهنگ عمید

هر چه که از آن بهره و سود بردارند، روزی، خواربار.

دانشنامه عمومی

رزق (سربیشه). مختصات: ۳۲°۳۴′۵۰″ شمالی ۵۹°۲۸′۳۳″ شرقی / ۳۲٫۵۸۰۵۶°شمالی ۵۹٫۴۷۵۸۳°شرقی / 32.58056; 59.47583
رزق، روستایی است از توابع بخش مود شهرستان سربیشه در استان خراسان جنوبی ایران.
این روستا در دهستان نهارجان قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن 191نفر (71خانوار) بوده است.
این روستا از روستاهای تاریخی است که تاریخ آن به قبل از اسلام بر می گرددونشانه آن قبرستان زرتشتی ها یا گبرها می باشد و قلعه بجای مانده در روی کوه بین ده و تگدره حسین.جمعیت این روستا بیشتر از مهاجران دهات اطراف مانند قوزگ-نیگ-سیاهدره-یوسفو-تگدره و ...می باشد.

رِزْق:(rezgh) در گویش گنابادی یعنی آذوقه ، غذا


دانشنامه آزاد فارسی

رِزْق
(در لغت به معنای روزی) در اصطلاح عبارت است از آنچه که خداوند برای گذراندن امور روزانۀ آفریدگانش قرار داده است. این اصطلاح در آیات مختلفی از قرآن آمده است. در برخی آیات از آن به عطای مداوم الهی و روزیِ هر آنچه که بر زمین قرار دارد یاد شده است (سورۀ یونس، آیۀ ۳۱؛ سورۀ هود، آیۀ ۶) و در آیات دیگر به معنای «خرج و مزد» (سورۀ مؤمنون، آیۀ ۷۲)، «نبوّت و علم» (سورۀ هود، آیۀ ۸۸) و «هر آنچه که آدمیان از آن بهره مند شوند» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۳۳) دیده می شود. لغت شناسان مسلمان، مانند راغب اصفهانی، از رزق به عطای دائمی و نصیب و بهره یاد کرده اند. مفسّران آن را در مقابل حرمان نهاده اند و با توجّه به رحمت عام و خاص خداوند، از رزق هم به عام و خاص یاد کرده اند. آن ها در تفسیر آیۀ ۳۱ سورۀ یونس، مراد از رزق آسمانی را باران و برف و مانند این ها و مراد از رزق زمینی را رویاندن گیاهان و پرورش حیوانات گرفته اند. در تاریخ کلام اسلامی، اشاعره هر آنچه را که آدمی بخورد رزق دانسته اند و از مسئلۀ حلال یا حرام بودن آن بحث نکرده اند، امّا معتزله رزق را صرفاً متوجّه حلال می کنند و حرام را رزق نمی دانند، چراکه در قرآن بر انفاق رزق الهی تأکید شده است و از خداوند دور است که حرام را روزی کسی قرار دهد. در نظر آن ها رزق مُلک است. شیعه نیز همانند معتزله، هر آنچه را که به کار بردنش جایز باشد، اعمّ از خوردنی و غیر آن رزق می داند. درنظر شیعه مال دیگران به رغم حلال بودن برای ما رزق نمی تواند بود، چراکه صاحب مال می تواند پس از حلال کردن آن از رأی خویش بازگردد و آن را حرام اعلام کند و آدمی را از تصرّف آن باز بدارد. شیعه همچنین رزق را مُلک نمی داند، چراکه همۀ جهان ملک خداوند است و رزق او نیست و دیگر نعمت های الهی رزق به شمار می روند. در فقه اسلامی به دست آوردن رزق در مواردی واجب و در مواردی مستحب و در مواردی هم حرام است، امّا مکروه نیست. صوفیان مسلمان رزق را غذا می دانند و در انتقاد از نظر معتزله به آیۀ ۶ سورۀ هود استناد می کنند. آن ها رزق را به سه شیوه تقسیم کرده اند: گاهی از آن به رزق عام و خاص یاد کرده اند که به ترتیب به «رزق معده یا طعام روزانه» و «رزق جان و روح یا ذکر» اطلاق می شود که اوّلی را به همه کس دهند امّا دومی از برای خواص است. در تقسیم بندی دیگر صوفیان، از رزق به چهار قسم رزق مضمون و رزق مقسوم و رزق مملوک و رزق موعود یاد شده است. رزق مضمون همان معیشت آدمی است که خداوند ضامن رسیدن آن به آدمی است. رزق مقسوم رزق معلوم شده در ازل برای هر بنده است که به او می رسد. رزق مملوک به رزقی گفته می شود که هرکس که مالک آن است می تواند آن را ذخیره کند، مانند پول و کالا و مانند آن. سرانجام، رزق موعود آن رزقی است که خداوند به مؤمنان صادق و صالحان و عابدان وعده کرده است. در سومین تقسیم بندی رزق، با توجه به این که آن را غذا می دانند از غذای جسم و غذای دل و غذای سرّ سخن گفته اند و آن ها را به ترتیب «طعام» و «محبّت و عشق» و «مشاهده و مکاشفه» دانسته اند. آن ها لقاءالله را رزق مؤمن منتهی و خاصّ الخاصّان می دانند. در کتاب های صوفیه دربارۀ حلال و حرام بودن انواع رزق و چگونگی به دست آوردن آن ها به تفصیل بحت شده است و برخی از صوفیان تا بدان جا در این کار سخت می گرفته اند که آمیختگی اموال این جهان به حلال و حرام را دلیل حرام دانستن کسب رزق دانسته اند. علامۀ حلّی در ردّ این رأی، ضمن استناد به آیات مربوط به طلب روزی، کسب رزق را برای دفع ضرر و دفع ضرر را واجب دانسته است و از حلال بودن مال آمیخته به حرام برای شخص ناآگاه سخن گفته است.

فرهنگ فارسی ساره

روز


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رزق به معنی روزی و حقوق دریافتی از بیت المال است. از رزق به معنای نخست در باب تجارت و نکاح سخن گفته اند.
"رزق" در لغت به معنی عطا و بخشش مستمر است. و از آن تعبیر به روزی می شود.
معنای اصطلاحی رزق
و در اصطلاح به هر چیزی که مایه دوام حیات مخلوقات زنده است، رزق گویند. در واقع رزق موهبت و بخششی است از ناحیه خدای متعال به بندگانش، بدون اینکه استحقاق آن را داشته باشند.
روزی دهنده حقیقی
روزی دهنده خداست:« وَ مَا مِن دَابَّةٍ فیِ الْأَرْضِ إِلَّا عَلیَ اللَّهِ رِزْقُهَا... »« هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر این که روزی او بر خداست!» از این رو فرزندکشی را به خاطر ترس از تأمین مخارج آنان، حرام کرده است:« وَ لَا تَقْتُلُواْ أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ نحنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُم إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْاً کَبِیرًا »«و فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید! ما آنها و شما را روزی می دهیم مسلماً کشتن آنها گناه بزرگی است!» خدای متعال در استدلال بر عدم توانایی معبودانِ ساختگی مشرکاننسبت به روزی رساندن بر آنان چنین میفرماید:« وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقًا مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ شَیْاً وَ لَا یَسْتَطِیعُون »«آنها غیر از خدا، موجوداتی را می پرستند که هیچ رزقی را برای آنان از آسمانها و زمین در اختیار ندارند و توان این کار را نیز ندارند.» و مشرکان را که از پیش خود و بی اذن او، بخشی از رزق حلال را بر خود حرام کرده بودند مورد ملامت و سرزنش قرار داده است.« قُلْ أَ رَءَیْتُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ لَکُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَ حَلَالًا قُلْ ءَاللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلیَ اللَّهِ تَفْترونَ» «بگوآیا روزیهایی را که خداوند بر شما نازل کرده دیده اید، که بعضی از آن را حلال، و بعضی را حرام نموده اید؟! بگو: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا می بندید (و از پیش خود، حلال و حرام می کنید؟!)» واژه "رازق" و "رزّاق" به معنای حقیقی کلمه، تنها بر خدای متعال اطلاق می شود، و اگر در غیر او به کار رود، جنبه مجازی دارد. «..وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ... »«..پدران موظفند زنانی را که فرزندانشان را شیر می دهند بطور شایسته روزی دهند و لباس بپوشانند...»
اقسام رزق
...

[ویکی اهل البیت] به تمام نیازمندی هایی که برای ادامه حیات موجودات ضروری است رزق گفته می شود. از آنجا که خداوند خالق همه موجودات است و ادامه حیات هر موجودی، در واقع خلق مداوم و لحظه به لحظه او است.
"رزق" در لغت به معنی عطا و بخشش مستمر است. ماده "رزق" و از آن تعبیر به روزی می­شود و در اصطلاح به هر چیزی که مایه دوام حیات مخلوقات زنده است، رزق گویند. در واقع رزق موهبت و بخششی است از ناحیه خدای متعال به بندگانش بدون این که استحقاق آن را داشته باشند.
از این رو فرزندکشی را به خاطر ترس از تأمین مخارج آنان، حرام کرده است:
خدای متعال در استدلال بر عدم توانایی معبودانِ ساختگی مشرکان نسبت به روزی رساندن بر آنان چنین می­فرماید:
واژة "رازق" و "رزّاق" به معنای حقیقی کلمه، تنها بر خدای متعال اطلاق می شود و اگر در غیر او بکار رود، جنبه مجازی دارد.
از آنجا که به هر گونه بهره ای را که خداوند نصیب بندگان می کند اعم از مواد غذایی، مسکن، پوشاک و یا علم، عقل، فهم، ایمان و اخلاص رزق گفته می شود، رزق تنها رزق مادی نیست بلکه شامل رزق معنوی نیز می­شود.
قرآن درباره شهیدان می گوید: {{متن قرآن|«...بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ ...آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می برند. (سوره آل عمران/169)
روشن است که روزی شهیدان، آن هم در جهان برزخ، نعمت های مادی نیست بلکه همان مواهب معنوی است.

[ویکی الکتاب] معنی نَرْزُقُکُمْ: شما را رزق و روزی می دهیم (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی نَرْزُقُهُمْ: به آنان رزق و روزی می دهیم (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی نَرْزُقُکَ: تو را رزق و روزی می دهیم (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رَزَقَکُمُ: روزی داده به شما (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رِزْقُنَا: روزی ما (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رُزِقْنَا: به ما روزی داده شد (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رَزَقَهُمُ: روزیشان داد(رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رَّزَّاقُ: بسیار روزی دهنده (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رَزَقْنَاکُمْ: به شما روزی دادیم (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رَّزَقْنَاهُ: به او روزی دادیم (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رَزَقْنَاهُمْ: به آنان روزی دادیم (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی رُزِقُواْ: روزی داده می شوند(کلمه رزق به معنای عطائی است جاری و همیشگی )
معنی رِزْقُهُنَّ: روزی آن زنان (رزق : عطائی که جاری و همیشگی باشد)
معنی یَرْزُقُ: روزی می دهد(کلمه رزق به معنای عطائی است جاری و همیشگی )
معنی یَرْزُقُکُمْ: شما را روزی می دهد(کلمه رزق به معنای عطائی است جاری و همیشگی )
تکرار در قرآن: ۱۲۳(بار)
«رزق» در لغت به معنای بخشش مستمر و متداوم است، اعم از مادّی یا معنوی، بنابراین، هر گونه بهره ای را که خداوند نصیب بندگان می کند، از مواد غذایی، مسکن و پوشاک، و یا علم و عقل و فهم و ایمان و اخلاص، به همه اینها «رزق» گفته می شود، و آنها که مفهوم این کلمه را محدود به جنبه های مادی می کنند، توجّه دقیق به موارد استعمال آن ندارند، و از آنجا که بخشنده تمام مواهب در حقیقت خدا است، «رازق» و «رزّاق» به معنای حقیقی، تنها بر او اطلاق می شود.
روزی. . راغب گوید: رزق گاهی به عطاء دائمی اطلاق می‏شود خواه دنیوی باشد یا اخروی و گاهی به نصیب و بهره و گاهی به غذائی که وارد جوف می‏شود گویند: شاه رزق لشکر را داد و دانش روزی من شده. طبرسی ذیل آیه 3 بقره رزق را عطای دائمی گفته و گوید آن نقیض حرمان است. صحاح آن را عطا و آن چه از آن نفع بده می‏شود معنی کرده و گوید و گاهی بباران رزق اطلاق می‏شود. خلاصه آن که رزق عطائی است که از آن منتفع می‏شوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن. در قرآن مجید گذشته از معنای مشهور به نبوّت و علم رزق گفته شده نحو . و ایضاً به باران نحو . و گاهی فقط به خوراک اطلاق شده مثل . چنان که می‏بینیم کسورات را از رزق جدا کرده است. رازق تمام مخلوق اوّلا و بالذّات خداوند است چنان که فرموده . مقدّم شدن «هو» دلیل حصر است و ایضاً فرموده . وانگهی چون آفریننده هر چیز خداست قهر" رازق همه مخلوق اوست و رازق از اسماء حسنی است که مخصوص خدا می‏باشد و اگر به غیر از خدا اطلاق شود بالعرض و بواسطه است مثل . ایضاً . ایضاً از جمله «هُوَ خَیْرُ الرَّازقینَ» که در سوره‏های حج:58، مؤمنون:72، سباء:39 و از جمله . نیز این مطلب روشن می‏شود که خدا رازقان را بسیار شمرده و خود را بهترین آنها خوانده است. تشریح قرآن توسعه و تنگی روزی در دست خداست . از ذیل آیه بدست می‏آید که قبض و بسط روی عللی است و جزافی نیست که خدا ببندگان دانا و به صلاح آنها عالم است . همچنین است آیات قصص:82، عنکبوت:62، سباء:36، زمر:52 و غیره. همین طور است آیه . تأثیر تلاش انسان و وارد شدن از راههای صحیح را در کثرت روزی نمی شود بی تأثیر دانست ولی جزء العلة و یا از آن هم کمتر است. آنکه یک لیوان آب از شیر لوله کشی شهر پر می‏کند نمی‏توان بگویید من در این کار مستقلّم زیرا آن شیر به لوله و آن به لوله بزرگ و آن به تصفیه خانمه و آن به کانال و آن به رود خانه و آن به کوه متّصل است باران و برف به وسیله ابرها به کوه می‏بارند و دریاها به وسیله حرارت افتاب تبخیر می‏شوند پس پر کردن یک لیوان آب متصل به خورشید است چطور میشود گفت این کار را من انجام دادم بلکه باید گفت خدا شرایط را جور آورده و من در برداشت آب جزءالعلّه بوده‏ام. همچنین است در هر کار میلیونها شرائط و مقدّمات لازم است که جور کردن همه آنها در اختیار بشر نیست لذا قبض و بسط در دست خدا است گر چه کار و تلاش بشر نیز بی‏تأثیر نیست‏ روشن می‏شود. * .آیه درباره بهشت است که جون میوه‏ای به دست آنها برسد گویند این همان است که در دنیا به ما داده شد توضیح اینکه ما مثلاً وقتی اناری می‏خوریم در وجود ما مبدّل به مادّه می‏شود و اگر بعد از آن دو رکعت نماز بخوانیم همان ماده مبدّل بهنیرو شده به صورت نماز از وجود ما خارج می‏شود و حقیقت نماز جز مقداری نیرو نیست که در اثز ذکر و حرکت از بدن ما می‏ریزد. این نیرو روز قیامت مجسّم شده و به اناره بهشتی مبدّل می‏گردد و تحویل انسان می‏شود و انسان چون آن را دید گوید: این همان میوه است که در دنیا داشتم و چون میوه بهشتی دائمی و بهتر از میوه دنیا است لذا بعد از «هذَا الَّذی رُزِقنا مِن قَبلُ وَ اُتُوابِهِ مُتَشابِهاً» آمده است یعنی در عین آن که هر دو یکی‏اند متشابه‏اند که میوه بهشتی بهتر از میوه دنیا است. * . بنظر می‏آیدکه ضمیره فیه به «رزق» راجع است یعنی مفضل و مفضل علیهم در روزی برابراند و ظاهر آیه آن است که به همه خدا روزی می‏دهد بعضی را به واسطه استقلال و حرّیت و وسائلی که دارند و بعضی را که غلامان و غیر هم باشند به واسطه اربابان و پدران. لذا پدران و اربابان حق ندارند بگویند: ما به غلامان و فرزندان روزی می‏دهیم بلکه رازق همه خدا است و این که روزی آنها به واسطه بزرگان است این فضیلتی است برای مولی هاو پدران مثلاً. بعضی‏ها گفته‏اند اگر مراد آن باشد که همه در روزی برابراند این نقض صدر آیه است که فرموده «وَاللَّهُ فَضَّل بَعضُکُم عَلی بغضٍ» ولی واسطه بودن آنها در اثبات فضیلت کافی است. بعضی از بزرگان فرموده مراد آن است که: خدا بعضی را در روزی بربعضی برتری داده و برتران حاضر نیستند روزی خود را به دیگران بدهند تا همه با هم مساوی باشند و آنها مساوی نیستند بلکه فضیلت در رزق مخصوص به آنهاست آیا نعمت خدا را انکار می‏کنند؟! نا گفته نماند فهم این معنی از آیه بسیار مشکل است و مشکل‏تر از آن فهم «فیه سواء» است که میگوئیم یعنی مساوی نیستند . در المیزان می‏گوید: چون خاصیت وسعت مال تکبر و خود پسندی و طغیان است چنانکه فرموده «اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی‏ اَن رَاهُ استَغنی‏» لذا اگر خدا همه را سیر می‏کرد ستم می‏کردند علی هذا خدا استحقاق هر شخص را می‏داند و رزق را به اندازه نازل می‏کند. نگارنده فکر می‏کنم مراد آن است که اگر خداوند به همه روزی را بسط می‏کرد همه دارا و غنی می‏شدند، و در اثر رفع احتیاج، امتیازات و قوی و ضعیف بودن از بین می‏رفت و مردم در اثر ثروت تجاوز شده و از یکدیگر تمکین نمی‏کردند و جوامع بشری متلاشی می‏گردید.ولی حکمت بالغه اقتضاء می‏کند که بسط در کار نباشد و مردم یکدیگر را در کار تسخیر کنند چنانکه فرموده . آری استعدادات بشری مختلف است هر یک کاری پیش گرفته و همه به یکدیگر مسخراند تا کار زندگی پیشرفت کند. مراد از آیه آن نیست که خداوند خواسته مردم گرسنه شوند بلکه غرض آن است که خدا خواسته مردم در کارهای دنیادر اثر احتیاج به وسائل به یکدیگر محتاج باشند و در این باره طغیان نکنند. * . گفته‏اند مراد از رزق باران است و باران را رزق گفته‏اند که سبب رزق است و گفتهاند در آن مضاف مقدّر است یعنی «فی السماء سبب رزقکم» گفته‏اند: مراد اسباب رزق است که کواکب و اختلاف فصول و پی در پی بودن شب و روز و تقدیر آن «اسباب رزقکم» است. و گفته‏اند: تقدیر ارزاق در سماء است و یا این که ارزاق در لوح محفوظ نوشته شده است و گفته‏اند: مراد از «وَ ما تُوعَدُونَ» بهشت است و گفتهاند بهشت و آتش ویا ثواب و عقاب است هیچ یک از این اقوال برای من قانع کننده نیست خود نیز چیزی که آرام کننده وجدان باشد نمی‏دانم. در بعضی آیات هست که خدا به شما از آسمان و زمین روزی می‏دهد نحو همچنین است آیه 62 نمل، 24 سباء،3 فاطر. با ملاحظه این آیات و آیه ما نحن فیه می‏شود بدست آورد که مراد عوامل آسمانی و زمین و مواد آنهاست که مبدل برزق می‏شوند و آنها مواد اولیه رزق هستند. * . گویند مراد از رزق نصیب آنهاست از خیر یعنی نصیب خود را از خیری که باید از قرآن بردارید تکذیب آن قرار می‏دهید و تکذیب را جای خیر و فایده می‏گذارید و گویند مراد از رزق قرآن است یعنی تکذیب را به عوض این قرآن می‏گیرید. و گویند کلمه شکر از آن محذوف است یعنی «و تجعلون شکر رزقکم انکم تکّذبون» قول اول بهتر بنظر میرسد و اللّه اعلم.

واژه نامه بختیاریکا

روزیک

جدول کلمات

روزی

پیشنهاد کاربران

در طریقت همان تکامل است. رزق آن چیزی ست که روح در پی آنست. و همین سبب زیستن می باشد. چون رزق طعم اوی را می دهد. و روح اساساً اوی در همه حالات می خواهد. طمع ازین شکل می گیرد.

در پهلوی " روچیک " که همان روزیک یا روزی می باشد، این واژه به زبان تازی رفته و رزق شده ، برابر نسک فرهنگ واژه های فارسی در عربی نوشته محمدعلی امام شوشتری.

ناد

تو کتاب من نوشته نازل شده

رزق، غذا، روزی دهنده

واژه ی " رزق" همان واژه ی " روز " فارسی می باشد که پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی دوباره به زبان فارسی بازگشته است .


کلمات دیگر: