کلمه جو
صفحه اصلی

دقت


مترادف دقت : امعان، امعان نظر، تدقیق، تمرکزفکر، توجه، غوررسی، کنجکاوی، مداقه، مراقبت، نکته بینی

برابر پارسی : مو شکافی، باریک بینی، ژرف بینی، ریز بینی، تیزنگری، ریزبینی، ژرف، موشکافی

فارسی به انگلیسی

accuracy, precision, subtility, minuteness, adstruseness


accuracy, precision, minuteness, cautiousness, closeness, justness, accurateness, attention, care, carefulness, discretion, exactitude, exactness, fidelity, intentness, niceness, nicety, notice, particularity, preciseness, thoroughness, veracity, wariness, subtility, adstruseness

accuracy, accurateness, attention, care, carefulness, cautiousness, closeness, discretion, exactitude, exactness, fidelity, intentness, justness, niceness, nicety, notice, particularity, preciseness, precision, thoroughness, veracity, wariness


فارسی به عربی

بداعة , دقة , طیبة , یقین

مترادف و متضاد

امعان، امعان‌نظر، تدقیق، تمرکزفکر، توجه، غوررسی، کنجکاوی، مداقه، مراقبت، نکته‌بینی


resolution (اسم)
ثبات قدم، تحلیل، دقت، تجزیه، نیت، قصد، تصویب، نتیجه، تصمیم، عزم، عزیمت، حل، رفع، تفکیک پذیری، عزم راسخ

accuracy (اسم)
دقت، صحت، درستی

precision (اسم)
دقت، صحت، درستی، صراحت

attention (اسم)
دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش

punctuality (اسم)
دقت، وقت شناسی، دقت بسیار، توجه به جزئیات

exactitude (اسم)
کمال، دقت، صحت، درستی

severity (اسم)
دقت، شدت، سختی، خشکی، خشونت، سخت گیری، عنف

delicacy (اسم)
دقت، ظرافت، حساسیت، خوراک لذیذ

nicety (اسم)
دقت، دلپذیری، احتیاط، مطلوبی

certitude (اسم)
دقت، اطمینان، یقین

definitude (اسم)
دقت، تصریح

double precision (اسم)
دقت

finesse (اسم)
دقت، نکته بینی

فرهنگ فارسی

باریک شدن، خردشدن، باریکی، نرمی، خردی
( اسم ) ۱ - باریکی نازکی . ۲ - نرمی . ۳ - باریک بینی نازک اندیشی توجه کامل : [[ دقت شما قابل تحسین است ]] ۴ - تمرکز فکر بیک موضوع . یا دقت فکر نازک اندیشی باریک بینی : ... [[ بدقت فکر وحدت نظر کم مانند است ]] . یا دقت نظر باریک بینی خرده بینی : [ دقت نظرش مورد استفاده همگانست ] .

معیاری برای نشان دادن میزان نزدیکی مشاهدات یک کمیت به کمیت دیگر


فرهنگ معین

(دِ قَّ ) [ ع . دقة ] (اِمص . ) ۱ - باریکی ، نازکی . ۲ - باریک بینی ، نازک اندیشی .

لغت نامه دهخدا

دقت. [ دِق ْ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) دقه. باریک شدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). باریکی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ظرافت و نازکی و باریکی از هر چیز ودشواری. ( ناظم الاطباء ). نازکی. ( فرهنگ فارسی معین ):قَصفة؛ دقت ارطی و تنکی آن. ( از منتهی الارب ). || نرمی. ( فرهنگ فارسی معین ). || باریک بینی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). نکته بینی. ( ناظم الاطباء ). نازک اندیشی. توجه کامل. ( فرهنگ فارسی معین ).
- دقت فکر ؛ نازک اندیشی. باریکی اندیشه.
- دقت نظر ؛ باریک بینی. خرده بینی. باریکی دید.
|| راستی و صحت و درستی. ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح بلغا آن است که کلام بطوری گویند که معانی باریک انگیزد، چنانچه به غموض مفهوم گردد، و آن ایهام و تخییل و امثال آن باشد. و این چنین کلام را دقیق نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون از جامع الصنایع ). || ( اصطلاح روانشناسی ) تمرکز فکر به یک موضوع . ( فرهنگ فارسی معین ). دقت یا انتباه ، به آن عمل ذهن می گویند که یکی از نفسانیات را اهمیت و برجستگی خاص بخشیده ، و بقیه را موقتاً مورد غفلت قرار میدهد. دقت میدانی را که فعالیت ذهن معمولاً روی آن کار می کند محدود می سازد و سبب می شودکه بسیاری از نفسانیات صراحت خود را از دست بدهند یا بکلی از صحنه وجدان بیرون روند. و این عمل ذهن همواره با اعمال بدنی معین توأم است و آن در سایر نفسانیات نیز اثر دارد. و نیز آنرا اقسامی است مانند دقت ارتجالی و ارادی. و در بیان ماهیت آن نیز سه نظریه معروف است : نظریه حسی ، نظریه بدنی و نظریه سازش ذهنی ، که تفصیل آن در کتب روانشناسی مذکور است. ( از روانشناسی علی اکبر سیاسی ). و رجوع به همین مأخذ شود.

دقة. [ دَق ْق َ ] ( ع اِ ) خال کوفته بر اعضا. نقطه های سیاهی را گویند که از سوزن بر دست و پای مردان و زنان زنند و بجای آن نیل و سرمه... که جای آنها نیلی شود، و در عرف نوعی است از زینت. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).

دقة. [ دِق ْ ق َ ] ( ع مص ) باریک شدن. ( از منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). ضد غلظة. || کوچک و صغیر شدن. || مخفی و غامض شدن چیزی. || انداختن چیزی را بر چیزی دیگر. ( از اقرب الموارد ).

دقة. [ دِق ْ ق َ ] ( ع اِمص ) باریکی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دقت. و رجوع به دقت شود. || هیئت شکستن. ( منتهی الارب ). || فرومایگی. ( منتهی الارب ). خساست. ( اقرب الموارد ). || خردی. ( منتهی الارب ). ضد و خلاف «عظم ». ( از اقرب الموارد ).

دقت . [ دِق ْ ق َ ] (از ع ، اِمص ) دقه . باریک شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). باریکی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ظرافت و نازکی و باریکی از هر چیز ودشواری . (ناظم الاطباء). نازکی . (فرهنگ فارسی معین ):قَصفة؛ دقت ارطی و تنکی آن . (از منتهی الارب ). || نرمی . (فرهنگ فارسی معین ). || باریک بینی . (یادداشت مرحوم دهخدا). نکته بینی . (ناظم الاطباء). نازک اندیشی . توجه کامل . (فرهنگ فارسی معین ).
- دقت فکر ؛ نازک اندیشی . باریکی اندیشه .
- دقت نظر ؛ باریک بینی . خرده بینی . باریکی دید.
|| راستی و صحت و درستی . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح بلغا آن است که کلام بطوری گویند که معانی باریک انگیزد، چنانچه به غموض مفهوم گردد، و آن ایهام و تخییل و امثال آن باشد. و این چنین کلام را دقیق نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون از جامع الصنایع). || (اصطلاح روانشناسی ) تمرکز فکر به یک موضوع . (فرهنگ فارسی معین ). دقت یا انتباه ، به آن عمل ذهن می گویند که یکی از نفسانیات را اهمیت و برجستگی خاص بخشیده ، و بقیه را موقتاً مورد غفلت قرار میدهد. دقت میدانی را که فعالیت ذهن معمولاً روی آن کار می کند محدود می سازد و سبب می شودکه بسیاری از نفسانیات صراحت خود را از دست بدهند یا بکلی از صحنه ٔ وجدان بیرون روند. و این عمل ذهن همواره با اعمال بدنی معین توأم است و آن در سایر نفسانیات نیز اثر دارد. و نیز آنرا اقسامی است مانند دقت ارتجالی و ارادی . و در بیان ماهیت آن نیز سه نظریه معروف است : نظریه ٔ حسی ، نظریه ٔ بدنی و نظریه ٔ سازش ذهنی ، که تفصیل آن در کتب روانشناسی مذکور است . (از روانشناسی علی اکبر سیاسی ). و رجوع به همین مأخذ شود.


فرهنگ عمید

۱. باریک بینی.
۲. توجه و باریک بینی که در مورد امری صورت می گیرد.
۳. [قدیمی] باریکی.
۴. [قدیمی] نرمی.
۵. [قدیمی] خردی.

دانشنامه عمومی

مشفق


دقیق


دانشنامه آزاد فارسی

دِقَّت (accuracy)
در ریاضیات، درجۀ نزدیکی مقدار حاصل به مقدار واقعی یا دقیق یک عدد. افزایش دقت مستلزم کاهش خطاست. در روش های عددی، مثلاً برای تعیین تقریب ریشۀ معادله یا مقدار تابع، که اغلب مبتنی بر تکرار یک فرآیند یا جمع کردن تعدادی از جملات یک سری اند، هرچه دفعات تکرار بیشتر باشد، خطا کمتر و دقت بیشتر است. عامل عمدۀ دیگر که موجب خطا در اغلب محاسبات می شود، گرد کردن است. هر قدر تعداد ارقام معنی دار یا اعشاری هنگام گرد کردن بیشتر باشد، خطا کمتر و دقت بیشتر است. مثلاً، اگر نتیجۀ محاسبه ای۱۳.۴۲۹۳۱ باشد، می توان آن را با سه رقم اعشار به ۱۳.۴۲۹، با دو رقم اعشار به ۱۳.۴۳، و با یک رقم اعشار به۱۳.۴ یا به نزدیک ترین عدد صحیح، ۱۳، گرد کرد. روشن است که اولین تقریب، دقیق تر از دومی و دومی دقیق تر از سومی و... است. دقت همچنین به دامنۀ خطا نیز اطلاق می شود. مثلاً، دقت پنج درصد یعنی آن که مقدار حاصل از محاسبه بین ۹۵ درصد تا ۱۰۵ درصد مقدار واقعی است. گاه نتیجۀ محاسبات را نیز با تعداد معیّنی از ارقام معنی دار نمایش می دهند. مثلاً عدد ۴۰۹,۳۱۸ را می توان با دقتی در حد چهار رقم معنی دار به صورت ۴۰۹,۳۰۰، با سه رقم معنی دار به صورت ۴۰۹,۰۰۰ با دو رقم معنی دار به صورت ۴۱۰,۰۰۰ یا با یک رقم معنی دار به صورت ۴۰۰,۰۰۰ نشان داد. در این حالت هم تقریب اول دقیق تر از دومی و دومی دقیق تر از سومی و... است.

فرهنگ فارسی ساره

تیزنگری، ریزبینی، باریک بینی، موشکاف


فرهنگستان زبان و ادب

{precision} [مهندسی نقشه برداری] معیاری برای نشان دادن میزان نزدیکی مشاهدات یک کمیت به کمیت دیگر

جدول کلمات

باریک بینی

پیشنهاد کاربران

امعان، امعان نظر، تدقیق، تمرکزفکر، توجه، غوررسی، کنجکاوی، مداقه، مراقبت، نکته بینی، وسواس

در پهلوی " نزومانش " از بن نزومانیدن ، نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
نزومان = دقیق
نزومانیدن = دقت کردن
پارن نزومانش = دقت کامل

ریزبینی

نزومانی، تقک

دقت Precision تفاوت میان نتایج حاصل از چند اندازه گیری متوالی نسبت به یکدیگر است نه نسبت به میزان واقعی.
نکته : تعریف درستی ( Accuracy ) و دقت ( Precision ) با یکدیگر متفاوت است.



کلمات دیگر: