کلمه جو
صفحه اصلی

رگزن


مترادف رگزن : حجام، فصاد

فارسی به انگلیسی

bloodletter, phlebotomist, bleeder

bleeder, phlebotomist


مترادف و متضاد

حجام، فصاد


فرهنگ فارسی

کسی که پیشه اش رگ دن است، فصاد، رگ زن هم گویند
( صفت ) آنکه شغلش زدن رگ است فصاد .

فرهنگ معین

(رَ زَ ) (ص فا. ) = رگ زننده : آن که شغلش زدن رگ است ، فصاد.

لغت نامه دهخدا

رگ زن. [ رَ زَ ]( نف مرکب ) فصاد. ( ملخص اللغات خطیب کرمانی ) ( دهار ).نشترزن. فصاد و جراح. ( آنندراج ). حجام :
آمد آن رگ زن مسیح پرست
شست الماسگون گرفته به دست.
عسجدی.
رگ زدن باید برای دفع خون
رگ زنی آمد بدانجا ذوفنون.
مولوی.
پس طبیب آمد به دارو کردنش
گفت چاره نیست هیچ از رگ زنش.
مولوی.
درشتی و نرمی بهم در به است
چو رگ زن که جراح و مرهم نه است.
سعدی.

فرهنگ عمید

کسی که پیشه اش رگ زدن است، کسی که دیگری را رگ می زند و از بدن او خون کم می کند، فصاد، رگ شناس: درشتی و نرمی به هم در بِه است / چو رگ زن که جراح و مرهم نه است (سعدی۱: ۴۵ ).

پیشنهاد کاربران

فصاد

رگ زننده:اونی که شغلش زدن رگه ( در اینجا منظور حجامت کردنه )
فاصد:این کلمه هم معنی بالا رو می رسونه و مترادفه


کلمات دیگر: