مترادف ستیزگی : سرکشی، عناد، لجاج، ستیز، لجاجت، جدال
ستیزگی
مترادف ستیزگی : سرکشی، عناد، لجاج، ستیز، لجاجت، جدال
مترادف و متضاد
ستیز، خصومت، ستیزگی، ضدیت، مخالفت، هم اوری، اصل مخالف
ستیز، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، شهامت، جسارت، ستیزه جویی، ستیزگی، ضدیت
نفرت، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، ستیزگی، ضدیت، دوءیت
دشمنی، خصومت، ستیزگی، سوء نیت
خصومت، عداوت، ستیزگی، ضدیت، عملیات خصمانه
ستیزه جویی، ستیزگی
ستیزه جویی، ستیزگی
ستیزه جویی، ستیزگی
ستیزگی
ستیزگی
ستیزگی، جنگ طلبی، خوی جنگجویی
ستیزگی
ستیزگی
ستیزگی
سرکشی، عناد، لجاج، ستیز، لجاجت، جدال
فرهنگ فارسی
لجاجت و خصومت و منازعه و مناقشه .
وضعیت جنگ یا تعارض خصمانه
لغت نامه دهخدا
ستیزگی. [ س ِ زَ / زِ ] ( حامص )لجاجت و خصومت و منازعه و مناقشه. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگستان زبان و ادب
{belligerency} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] وضعیت جنگ یا تعارض خصمانه
پیشنهاد کاربران
عناد
کلمات دیگر: