مترادف سپری : پایان یافته، به آخررسیده، طی، گذشت، محو، معدوم، نابود، نیست ، پایمال
متضاد سپری : هست
scutellate, sctiform, thyroid
elapsed, finished
پایانیافته، بهآخررسیده، طی، گذشت ≠ هست
محو، معدوم، نابود، نیست
۱. پایانیافته، بهآخررسیده، طی، گذشت
۲. محو، معدوم، نابود، نیست ≠ هست
۳. پایمال
ویژگی بخش یا اندامی گرد و تخت در گیاهان که از نقطهای نزدیک ساقه به پایه بچسبد
(س پَ) [ په . ] (ص مف .)تمام شده ، به آخر رسیده .
( ~ .) (ص مف .) 1 - پایمال . 2 - نابود.
به سررسیده؛ پایانیافته؛ به آخررسیده؛ تمامشده؛ پایانپذیر.
〈 سپری شدن: (مصدر لازم) پایان یافتن؛ به آخر رسیدن؛ سر رسیدن: ◻︎ هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳: ۵۰۲).
〈 سپری کردن: (مصدر متعدی) سپری گردانیدن؛ تمام کردن؛ پایان دادن؛ به پایان رسانیدن.
〈 سپری گردیدن: (مصدر لازم) = 〈 سپری شدن
〈 سپری گشتن: (مصدر لازم) = 〈 سپری شدن