کلمه جو
صفحه اصلی

شلوغی


مترادف شلوغی : ازدحام، جاروجنجال

متضاد شلوغی : سکوت

برابر پارسی : انبوهی

فارسی به انگلیسی

noise, pell-mell, crowd, clutter, commotion, throng, congestion, melee, overcrowding, rush, rush hour


clutter, commotion, cram, throng

فارسی به عربی

حشد , خلیة , فوضی , نشاط

مترادف و متضاد

ازدحام، جاروجنجال ≠ سکوت


jumble (اسم)
شلوغی، کیک کوچک شبیه حلقه، درهم امیختگی

chaos (اسم)
اشفتگی، هرج و مرج، شلوغی، بی نظمی کامل

babel (اسم)
هرج و مرج، اغتشاش، سخن پر قیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی

crowd (اسم)
اجتماع، گروه، جمعیت، شلوغی، ازدحام، جماعت، انبوه مردم

bustle (اسم)
جنبش، تقلا، کوشش، شلوغی، تکاپو، تلاش، های و هوی

blatancy (اسم)
شلوغی، رسوایی، سر و صدا

to-do (اسم)
هیاهو، شلوغی، ازدحام

فرهنگ فارسی

سر و صدا، ازدحام، جمعیت زیاد


( صفت ) ۱ - جار و جنجال هیاهو . ۲ - ازدحام .

جملات نمونه

شلوغی جاده‌ها در نوروز

the congestion of roads in Norooz


کودک در شلوغی گم شد

the child got lost in the crowd


لغت نامه دهخدا

شلوغی. [ ش ُ ] ( حامص ) ( اصطلاح عامیانه ) جار و جنجال. هیاهو. آشوب. هرج و مرج. بی نظمی. شورش و بلوا. ( یادداشت مؤلف ). || ازدحام. ( فرهنگ فارسی معین ) ( فرهنگ لغات عامیانه ).

فرهنگ عمید

۱. جار و جنجال، هیاهو.
۲. ازدحام.

واژه نامه بختیاریکا

شُتور؛ قِرقِشِه
سَی سُهاو خونه نَیشنَهدِن؛ سر سا بستِن

پیشنهاد کاربران

شلوغی در زبان آذری " باساباس "

ازدحام

ازدحام . . هیاهو . . قلقله. .


کلمات دیگر: