کلمه جو
صفحه اصلی

ساقط


مترادف ساقط : افتاده، فروافتاده، فتاده، حذف شده، سقطشده، پست، فرومایه، ناکس، دنی، زایل شده، مضمحل شده

برابر پارسی : سرنگون، واژگون

فارسی به انگلیسی

lapsed, miscarried, fallen, fallen or falling

lapsed, miscarried, fallen or falling


مترادف و متضاد

۱. افتاده، فروافتاده، فتاده
۲. حذفشده
۳. سقطشده
۴. پست، فرومایه، ناکس، دنی
۵. زایلشده
۶. مضمحلشده


افتاده، فروافتاده، فتاده


حذف‌شده


سقطشده


پست، فرومایه، ناکس، دنی


زایل‌شده


مضمحل‌شده


فرهنگ فارسی

افتاده، فرود آمده، ازبالابپایین، لئیم، ناکس
۱ - افتاده فرود آمده . ۲ - بچه ناتمام که از شکم مادرافتاده . ۳ - فرومایه ناکس . ۴ - زایل شده . ۵ - ادا شده . ۶ - آنکه نامش را از جریده رزق دیوان جیش حذف کرده باشند بعلت موت یا بی نیازی او . ۷ - کوکب در حالی که دارای هیچیک از نظرات خمسه نباشد مقابل ناظر . یا مرض ساقط صرع .

فرهنگ معین

(قِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - فرودافتاده . ۲ - فرومایه ، ناکس .

لغت نامه دهخدا

ساقط. [ ق ِ ] ( ع ص ) افتاده. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ). بر زمین افتاده. از بالا بپایین افتاده. فروافتاده. فرود آمده. || مرد فرومایه. بی اصل. ( دهار ). ناکس و فرومایه. ( منتهی الارب )( غیاث بنقل از لطائف ). کسی است که شمرده نمیشود از برگزیدگان جوانان. مثل سقط. ( شرح قاموس ). واپس شونده از مردان است. ( شرح قاموس ). رجل ساقط؛ لئیم الحسب والنفس ، متأخر عن الناس لایعدّ فی خیار الفتیان. ج ، سُقّاط. ( قطر المحیط ). سزاوار تحقیر. ( ناظم الاطباء ).پست. سافل. در اصطلاح درایه مفید ذم و قدح موصوف به آن است. || زایل شده. ( ناظم الاطباء ). || بچه ناتمام از شکم افتاده. ( ناظم الاطباء ). || حق ادا شده. ( ناظم الاطباء ). || رجل ساقطٌ فی یده ؛ ای نادم. ( الاساس بنقل ذیل اقرب الموارد ). || فرس ساقط الشدّ؛ اذا جاء منه شی بعد شی ٔ. ( الاساس بنقل ذیل اقرب الموارد ). || در اصطلاح دیوان جیش آنکه نامش را از جریده رزق افکنده باشند بعلت موت او یا بی نیازی از او.
- از درجه ٔاعتبار ساقط بودن ؛ بی اعتبار بودن. بی ارزش بودن.
- در درج کلام ساقط شدن ؛ نامذکور ماندن. حذف شدن.
- ساقط شدن نبض ؛ بازایستادن آن از نبضان.
|| در اصطلاح احکامی کوکب را ساقط خوانند آنگاه که دارای هیچیک از نظرات خمسه نباشد. مقابل ناظر. در التفهیم ابوریحان بیرونی آمده : «آن برجها که نبینند چهاراند. دو بپهلوی ودو دیگر بپهلوی مقابله او. و آن دوم و ششم و هشتم و دوازدهم اند ازو و اینان را ساقط خوانند ای افتاده.( التفهیم ص 345 ) :
چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود
همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود.
ناصرخسرو.
رجوع به التفهیم ص 345 تا 353 شود.
- مرض ساقط ؛ صرع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. افتاده، فرودآمده، از بالا به پایین افتاده.
۲. فرومایه، ناکس، لئیم.

دانشنامه عمومی

بی ارزش.


ساقط (آلبوم). ساقط (به انگلیسی: Fallen) عنوان اولین آلبوم استودیویی گروه راک آمریکایی اونسنس است. این آلبوم در ۱۱۴ مارس ۲۰۰۳ (۲۰۰۳-03-۰۴) توسط وایند-آپ رکوردز منتشر شد.

فرهنگ فارسی ساره

سرنگون، واژگون


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ساقط، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ ذمّ راوی می باشد.
یکی از الفاظ ذمّ لفظ ساقط است و در این که مفید چیست؟ و یا از کدام مرتبه جرح محسوب می شود؟ سخنان دانشمندان علوم حدیث متفاوت است: ۱- از الفاظ جرح است؛ ۲- از الفاظ قدح حدیث راوی نیست بلکه از الفاظ قدح خود را وی است که دلالت بر عدم اعتبار و ذم راوی می کند؛ برخی اضافه کرده اند که حدیث مروی از شخص متصف به آن، نوشته نمی شود و قابل اعتبار و استشهاد نیست؛ ۳- از مرتبه پنجم الفاظ جرح است؛ ۴- از مرتبه سوم الفاظ جرح است که دلالت بر اتهام کذب، وضع و فسق می کند.
شهید ثانی، زین الدین، الرعایة فی علم الدرایه، ص۲۰۹.
۱. ↑ شهید ثانی، زین الدین، الرعایة فی علم الدرایه، ص۲۰۹.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «ساقط»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۲۶.
...

پیشنهاد کاربران

در پارسی " شخیدن " در نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
شخید = ساقط کرد


حذف ، دور


کلمات دیگر: