کلمه جو
صفحه اصلی

شهریه


مترادف شهریه : ادرار، راتبه، ماهانه، ماهیانه، مستمری، مشاهره، مواجب

برابر پارسی : ماهانه

فارسی به انگلیسی

fee, tuition

فارسی به عربی

اجر , تعلیم , راتب

مترادف و متضاد

fee (اسم)
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

tuition (اسم)
تعلیم، تدریس، شهریه، حق تدریس، اموزانه

salary (اسم)
حقوق، مواجب، شهریه

tuitional (صفت)
تعلیم، تدریس، شهریه، حق تدریس، اموزانه

ادرار، راتبه، ماهانه، ماهیانه، مستمری، مشاهره، مواجب


فرهنگ فارسی

ماهانه، ماهیانه، اجرت ماهانه
مقرری که در هر ماه به کارمند و مستخدم دهند ماهیانه حقوق ماهانه .
نوعی از اسب تاتاری مونث شهری

فرهنگ معین

(شَ یَّ ) [ ازع . ] (اِ. ) پولی که بابت خدمتی پرداخت می شود.

لغت نامه دهخدا

( شهریة ) شهریة.[ ش َ ری ی َ ] ( ع ص نسبی ، اِ ) نوعی از اسب تاتاری. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، شهاری. ( اقرب الموارد ). || مؤنث شهری. ( یادداشت مؤلف ).
شهریه. [ ش َ ری ی َ / ی ِ ] ( از ع ، اِ ) بمعنی ماه. یعنی مشاهره. سرماهی. ماهانه. ماهیانه. مقرری که هر ماه یک بار پرداخته شود. ( یادداشت مؤلف ).
- شهریه مدارس ؛ پولی که شاگردان ماهانه بمدرسه می پردازند.

شهریه . [ ش َ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) بمعنی ماه . یعنی مشاهره . سرماهی . ماهانه . ماهیانه . مقرری که هر ماه یک بار پرداخته شود. (یادداشت مؤلف ).
- شهریه ٔ مدارس ؛ پولی که شاگردان ماهانه بمدرسه می پردازند.


شهریة.[ ش َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) نوعی از اسب تاتاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شهاری . (اقرب الموارد). || مؤنث شهری . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

۱. هزینۀ استفاده از خدمات یک مؤسسه برای یک دورۀ معیّن.
۲. اجرت و حقوق ماهیانه.

پیشنهاد کاربران

شهریه
همیشه هزینه و پول ماهانه دریافت نمیشود:
گاهانه ، زمانیه ، گاهیانه ، مُدَتانه

پرداختنی

آموزانه

شهریه: [ اصطلاح آخوندی]پولی است که مراجع به طلبه ها به عنوان کمک هزینه پرداخت می کنند که به صورت ماهیانه است.


کلمات دیگر: