سبکدل. [ س َ ب ُ دِ ] ( ص مرکب ) کنایه از ظریف. ( آنندراج ) :
امروزمرایی شد و گشته ست سبکدل
سالار سبکدل نشود میر مرایی.
منوچهری.
ای شاعر سبکدل با من چو اوفتادت
پنداشتم که زینت بیش است هوشیاری.
منوچهری.
گرانی ببردم ز درگاهش ایرا
مرید سبکدل گرانجان نباشد.
خاقانی.
ور کسی را دل سبک باشدز رنج روزگار
آن سبکدل را نخستین می گران باید کشید.
صائب ( از آنندراج ).