مترادف سبق : قبل، پیش، پیشی، سبقت جویی ، برتری، تقدم، درس، شرط، گرو، مسابقه، مایه شرطبندی
متضاد سبق : بعد، پسین
۱. قبل، پیش
۲. پیشی، سبقتجویی ≠ بعد، پسین
۳. برتری، تقدم
۴. درس
۵. شرط، گرو، مسابقه
۶. مایه شرطبندی
قبل، پیش ≠ بعد، پسین
پیشی، سبقتجویی
(سَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه بر سر آن در مسابقة اسب دوانی و تیراندازی شرط بندند. 2 - مقداری از کتاب که در یک جلسه درس داده شود. ج . اسباق .
(سَ بْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سبقت گرفتن . 2 - (اِمص .) سبقت .
مسعودسعد.
سوزنی .
مولوی .
مولوی .
ازرقی .
مولوی .
مولوی .
مولوی .
۱. پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.
۲. (اسم) قرآن.
〈 سبق و رمایه: [سبق (پیشی گرفتن و پیش افتادن) رمایه (تیر انداختن) است] (فقه) عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسبدوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد.
۱. پیشی.
۲. گرو؛ شرطبندی.
۳. (اسم) (ورزش) در اسبدوانی و تیراندازی، آنچه بر سر آن شرط ببندند.
۴. (اسم) آن مقدار از کتاب که در یک نشست درس داده شود؛ درس روزانه.
〈 سبق بردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. پیش افتادن در مسابقه؛ برنده شدن: ◻︎ به چشم خویش دیدم در بیابان / که آهسته سبق برد از شتابان (سعدی: ۱۷۶).
۲. گرو بردن.