کلمه جو
صفحه اصلی

شلنگ


مترادف شلنگ : پا، جست، قدم

فارسی به انگلیسی

stride, flexible hose, stalk

stride


flexible hose


stalk


فارسی به عربی

خرطوم

مترادف و متضاد

hose (اسم)
شلنگ، جوراب، لوله اب اتش نشانی

پا، جست، قدم


فرهنگ فارسی

جست وخیز، گامهای بلندهنگام راه رفتن، قدم بلند
۱ - قدم بلند مسافت بین دو قدم . ۲ - نوعی جست و خیز به هنگام راه رفتن یا رقصیدن شلنگ تخته . ۳ - جست واژگونه .
بر جستن از جایی به جایی قدم بلند و گام بزرگ .

فرهنگ معین

(شَ لَ ) (اِ. ) ۱ - گام بلند. ۲ - نوعی جست و خیز با گام های بلند به هنگام راه رفتن . ، ~تخته انداختن الف - با حرکات بی قاعده و مستانه بالا و پایین جستن ، رقص شتری کردن . ب - ول گشتن و همه جا رفتن .

لغت نامه دهخدا

شلنگ . [ ش َ ل َ / ش ِ ل ِ / ل َ ] (اِ) برجستگی و فروجستگی شاطران از برای ورزش . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). برجستن از جایی به جایی . (غیاث ). || (شاید از شاه بمعنی بزرگ و لنگ بمعنی پای از بن ران تا نوک پنجه ). گام فراخ . و با انداختن و زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف ). مشق راه رفتن بسیار بر نهجی که پاشنه ٔ پای به سرین رسد. (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). قدم بلند و گام بزرگ . (فرهنگ لغات عامیانه ).
- شاه شلنگ ؛ قدم بسیار بلند. (یادداشت مؤلف ).
|| در بیت ذیل اگر غلط نقل نشده باشد معنی کلمه را نمیدانم . (یادداشت مؤلف ) :
بدان مرغک مانم همی که دوش
بر آن شلنگ گلبن همی فنود.

رودکی (از اسدی ).



شلنگ . [ ش ِ / ش َ ل َ ] (اِ) ران آدمی و بدین معنی مزید علیه شل است . (آنندراج ). || مسافت مابین دو قدم . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). || برجستن . (آنندراج ).


شلنگ. [ ش ِ / ش َ ل َ ] ( اِ ) ران آدمی و بدین معنی مزید علیه شل است. ( آنندراج ). || مسافت مابین دو قدم. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). || برجستن. ( آنندراج ).

شلنگ. [ ش َ ل َ / ش ِ ل ِ / ل َ ] ( اِ ) برجستگی و فروجستگی شاطران از برای ورزش. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). برجستن از جایی به جایی. ( غیاث ). || ( شاید از شاه بمعنی بزرگ و لنگ بمعنی پای از بن ران تا نوک پنجه ). گام فراخ. و با انداختن و زدن صرف شود. ( یادداشت مؤلف ). مشق راه رفتن بسیار بر نهجی که پاشنه پای به سرین رسد. ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قدم بلند و گام بزرگ. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- شاه شلنگ ؛ قدم بسیار بلند. ( یادداشت مؤلف ).
|| در بیت ذیل اگر غلط نقل نشده باشد معنی کلمه را نمیدانم. ( یادداشت مؤلف ) :
بدان مرغک مانم همی که دوش
بر آن شلنگ گلبن همی فنود.
رودکی ( از اسدی ).

فرهنگ عمید

= شیلنگ
نوعی جست و خیز و برداشتن گام های بلند هنگام راه رفتن، جست وخیز، شلنگ تخته.
* شلنگ انداختن: (مصدر لازم ) [عامیانه]
۱. جست وخیز کردن.
۲. قدم بلند برداشتن.

شیلنگ#NAME?


نوعی جست‌و‌خیز و برداشتن گام‌های بلند هنگام راه ‌رفتن؛ جست‌وخیز؛ شلنگ‌تخته.
⟨ شلنگ انداختن: (مصدر لازم) [عامیانه]
۱. جست‌وخیز کردن.
۲. قدم بلند برداشتن.


دانشنامه عمومی

شِلَنگ (به روسی: Шланг) یا «شیلَنگ» لوله ای توخالی و انعطاف پذیر است که برای حملِ سیالات از یک محل به محل دیگر طراحی شده است.گاهی اوقات به شیلنگ، لوله نیز گفته می شود، در حالی که شیلنگ نرم و انعطاف پذیر است و لوله سخت و محکم است.معمولاً شلنگ به صورت استوانه ای است که سطح مقطعی دایره وار دارد. در طراحی شلنگ عوامل متعددی نظیر کاربرد و عملکرد شلنگ، اندازه، فشار، وزن، طول، سازگاری شیمیایی، و چند معیارِ دیگر به طور مستقیم و غیرمستقیم دخیل است.شلنگ از یک ماده یا ترکیبی از مواد مختلف نظیر نایلون، پلی اورتان، پلی اتیلن، پی وی سی، لاستیک طبیعی یا لاستیک سنتزی بر اساس محیط زیست و فشارِ موردنیاز ساخته می شود.در سال های اخیر، شلنگ هایی نیز از ترکیب های مخصوص از پلی اتیلن (LDPE و به خصوص LLDPE) تولید می شود. شلنگ از مواد دیگری همچون PTFE (تفلون)، فولاد، یا سایر فلزات نیز ساخته می شود.
واژهٔ «شِلَنگ» یا «شیلَنگ» از روسی (шланг، با تلفظِ «شْلَنگ») وارد زبان فارسی شده است. روسی نیز آن را از زبان های هلندی (slang، به معنی مار، شلنگ) و آلمانی (Schlange، به معنی مار) گرفته است.

گویش مازنی

/sheleng/ گام بلند

گام بلند


پیشنهاد کاربران

شلنگ. ( ا. روسی ) . ( به خط روسی: шланг به خط لاتین: shlang ) به معنای لوله Гибкая труба для отвода, всасывания и т. п. жидкостей и газов. Пожарный ш.

Hose

تلفظ :
هُز
Howz

شِلِنگ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای شیلَنگ یا شِلَنگ همان لوله ی توخالی و انعطاف پذیر است که برای انتقال مایعات بکار گرفته می شود.

فرهنگ ( فر هنگ ) هر کلمه ایی فر داشته باشد. تورکی است. مثل فرهنگ. فردین. فروردین. رادفر. هیرادفر. فرمند هر کلمه ایی انگ داشته باشد. تورکی است ( حروف گچپژ در عربی و لهجه هاش وجود ندارد. ومختص تورکی است ) . مثل فرهنگ. آهنگ. سرهنگ. بالهنگ. انگور. انگشت. انگجی. . . . . . . فرهنگ یک کلمه تورکی است.


کلمات دیگر: