کلمه جو
صفحه اصلی

سازندگی


مترادف سازندگی : آبادسازی، عمران، ابداع، اختراع، آفرینش، خلق، خلاقیت، جعل، نوازندگی

فارسی به انگلیسی

musical performance, musical profession


مترادف و متضاد

آفرینش، خلق


خلاقیت


جعل


نوازندگی


۱. آبادسازی، عمران
۲. ابداع، اختراع
۳. آفرینش، خلق
۴. خلاقیت
۵. جعل
۶. نوازندگی


آبادسازی، عمران


ابداع، اختراع


فرهنگ فارسی

۱ - سازنده بودن صانعی . ۲ - بنایی . ۳ - پدید آوردن امری تازه اختراع ابداع . ۴ - عمل جاعل ابداع . ۵ - سازواری سازگاری . ۶ - عمل ساز زدن و نواختن نوازندگی ( آلات موسیقی ) . ۷ - علم ترکیب موسیقی و آن عبارتست از ساختن یک قطعه موسیقی برای یک یا چند صوت برای یک یا چند ساز .

فرهنگ معین

(زَ دِ ) (حامص . ) ساختن ، سازنده بودن .

لغت نامه دهخدا

سازندگی. [ زَ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل سازنده. سازنده بودن. || بنّایی. || صانعی. عاملی. || عمل جاعل. || عمل سازنده و نوازنده یکی از آلات موسیقی. ساززنی. نوازندگی. نواپیشگی. خنیاگری. مطربی :
به ساز جهان برد سازندگی
نوائی نزد جز نوازندگی.
نظامی.
|| سازواری. سازگاری. هم آهنگی : و میان ایشان [ میان عناصر، خدای تبارک و تعالی ] صلحی کرد تا مدتی ، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || کارگری و کارسازی. || اثرکنندگی. ( ناظم الاطباء ). || اجرای برنامه ای از موسیقی. ( استینگاس ). رجوع به ساختن شود.

فرهنگ عمید

۱. سازنده بودن، عمل سازنده.
۲. (موسیقی ) [قدیمی] ساز زدن، نواختن، نوازندگی.

جدول کلمات

اتابولیسم

پیشنهاد کاربران

آباد سازی

ساختگی

اختراع


کلمات دیگر: