کلمه جو
صفحه اصلی

سبک شدن


مترادف سبک شدن : کاهش یافتن، کم شدن، سبک بار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن، خوار شدن، بی مقدارشدن، خفیف شدن، بی وقار شدن، کسرشان یافتن

فارسی به انگلیسی

to become light


lighten, mitigate


مترادف و متضاد

کاهش‌یافتن، کم شدن


سبک‌بار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن


خوار شدن، بی‌مقدارشدن


خفیف شدن، بی‌وقار شدن، کسرشان‌یافتن


۱. کاهشیافتن، کم شدن
۲. سبکبار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن
۳. خوار شدن، بیمقدارشدن
۴. خفیف شدن، بیوقار شدن، کسرشانیافتن


فرهنگ فارسی

کم وزن شدن سبک گردیدن خوار و خفیف شدن خفیف گشتن

لغت نامه دهخدا

سبک شدن. [ س َ ب ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کم وزن شدن. سبک گردیدن. || خوار و خفیف شدن. خفیف گشتن. خفوف. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر ). تخافف. توقان. توق. ( منتهی الارب ) : شربتی دیگر بدو دادند در طرب کردن و سرود گفتن و کون و کچول کردن آمد و شکوه پادشاه در چشمش سبک شد. ( نوروزنامه ).
- سبک شدن دل ؛ کم شدن اندوه. زدوده شدن غم و غصه :
همی دیر شد سوده آن بستگی
سبک شد دل بسته زآهستگی.
فردوسی.
- سبک شدن عنان ؛ شتاب کردن. سخت راندن اسب را :
گران شد رکاب و سبک شد عنان
بچشم اندر آورد رخش و سنان.
فردوسی.
رجوع به سبک عنان شود.


کلمات دیگر: