کلمه جو
صفحه اصلی

ستاره باران


مترادف ستاره باران : پرستاره

فرهنگ فارسی

پر ستاره

لغت نامه دهخدا

ستاره باران. [ س ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) پرستاره. در بیت زیر مجازاً، پرگل :
از شاخ شکوفه ریز گویی
کرده ست فلک ستاره باران.
خاقانی.

فرهنگ عمید

۱. فروریختن چیزی از جایی به شکل فرو ریختن ستارگان: از شاخ شکوفه ریز گویی / کرده ست فلک ستاره باران (خاقانی: ۳۴۵ ).
۲. (صفت ) پُرستاره.


کلمات دیگر: