مترادف شلوار : تنبان، زیرجامه، سروال
شلوار
مترادف شلوار : تنبان، زیرجامه، سروال
فارسی به انگلیسی
(pair of)trousers
bottoms, breeches, pantaloons, pants, trews, trousers
فارسی به عربی
بنطلون , ملابس داخلیة
مترادف و متضاد
شلوار، تنبان، نیم شلواری
شلوار، تنکه، زیر شلواری، ساق پوش
شلوار، تنبان، ساق پوش
شلوار، شلوار کوتاه، تنکه
شلوار
شلوار، ران عقب اسب، زیر جامه
تنبان، زیرجامه، سروال
فرهنگ فارسی
پوشاکی که ازکمرتاپشت پارامیپوشاند، تنبان
( اسم ) جامه ای که معمولا مردان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها را پوشاند تنبان .
( اسم ) جامه ای که معمولا مردان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها را پوشاند تنبان .
فرهنگ معین
(شَ ) (اِ. )نوعی لباس که معمولاً مردان پوشند و از کمر تا مچ پا را می پوشاند، تنبان .
لغت نامه دهخدا
شلوار. [ ش َل ْ ] ( اِ مرکب ) ازار. پوشاک پاها. تنبان. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جامه ای که مردان و گاهی زنان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها را می پوشاند. سراویل. سروال. مئزر. ایزار. ( یادداشت مؤلف ). ازار. ( دهار ). بمعنی ازار و مرکب است از شل که بمعنی ران است و وار که کلمه نسبت است. ( غیاث ) ( از آنندراج ) : [ مردم روس ] از صد گز کرباس کمتر یا بیشتر یک شلوار دوزند و اندر پوشندو همه بر سر زانو گرد کرده دارند. ( حدود العالم ).
هم از شعر پیراهنی لاژورد
یکی سرخ شلوار و مقناع زرد.
از بیرم سبز و از گل حمری.
شلوار چو آستین بوعمری.
که بی شلوار بدشلواربندت.
که بی شلوار زو نایدت پوشش.
تن همان خاک گران و سیه است ار چند
شاره و آبفت کنی کرته و شلوارش.
از مکرمت توست که پیوسته نهفته ست
این شخص به درّاعه و این پای به شلوار.
چنان نباشد کآید بر تو بی شلوار.
همچو چنگش پلاس بین شلوار.
رغم تو کرباس راشلوار کرد.
آتش برق نموده ست ز گلگون شلوار.
لنگوته را معارض شلوار می کنم.
یا دامنی برافکن یا چادری فروهل.
به پا کرده شلوار فیروزه ای.
شلوار ندارد بند شلوارش را می بندد. ( امثال و حکم دهخدا ).
هم از شعر پیراهنی لاژورد
یکی سرخ شلوار و مقناع زرد.
فردوسی.
پیراهنکی برید و شلواری از بیرم سبز و از گل حمری.
منوچهری.
پیراهنکی بی آستین لیکن شلوار چو آستین بوعمری.
منوچهری.
چه سود این بند سخت دلپسندت که بی شلوار بدشلواربندت.
( ویس و رامین ).
چه بندی بند شلوارت به کوشش که بی شلوار زو نایدت پوشش.
( ویس و رامین ).
بودلف به شلواری و چشم بسته آنجا بنشانده.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171 ).تن همان خاک گران و سیه است ار چند
شاره و آبفت کنی کرته و شلوارش.
ناصرخسرو.
اندر کتاب صورت پادشاهان بنی ساسان گفته است که پیراهن او به دینارها بود و شلوار آسمان گون. ( مجمل التواریخ و القصص ).از مکرمت توست که پیوسته نهفته ست
این شخص به درّاعه و این پای به شلوار.
سنایی.
شفیع بسته گریبان و بسته بند ازارچنان نباشد کآید بر تو بی شلوار.
سنایی.
همچو دف کاغذینش پیراهن همچو چنگش پلاس بین شلوار.
خاقانی.
تو قبا می خواستی خصم از نبردرغم تو کرباس راشلوار کرد.
مولوی.
چادر آن صنم ابر است و قصاره رعدش آتش برق نموده ست ز گلگون شلوار.
نظام قاری.
برمیکنم به روی میان بند جانمازلنگوته را معارض شلوار می کنم.
نظام قاری.
شلوار سرخ والا منمای ای نگارین یا دامنی برافکن یا چادری فروهل.
نظام قاری.
عروسانه این نوگل سرمه ای به پا کرده شلوار فیروزه ای.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
- امثال :شلوار ندارد بند شلوارش را می بندد. ( امثال و حکم دهخدا ).
شلوار. [ ش َل ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطانیه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان . آب آن از چشمه و رودخانه . سکنه ٔ آن 213 تن . محصول عمده ٔ آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
شلوار. [ ش َل ْ ] (اِ مرکب ) ازار. پوشاک پاها. تنبان . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ای که مردان و گاهی زنان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها را می پوشاند. سراویل . سروال . مئزر. ایزار. (یادداشت مؤلف ). ازار. (دهار). بمعنی ازار و مرکب است از شل که بمعنی ران است و وار که کلمه ٔ نسبت است . (غیاث ) (از آنندراج ) : [ مردم روس ] از صد گز کرباس کمتر یا بیشتر یک شلوار دوزند و اندر پوشندو همه بر سر زانو گرد کرده دارند. (حدود العالم ).
هم از شعر پیراهنی لاژورد
یکی سرخ شلوار و مقناع زرد.
پیراهنکی برید و شلواری
از بیرم سبز و از گل حمری .
پیراهنکی بی آستین لیکن
شلوار چو آستین بوعمری .
چه سود این بند سخت دلپسندت
که بی شلوار بدشلواربندت .
چه بندی بند شلوارت به کوشش
که بی شلوار زو نایدت پوشش .
بودلف به شلواری و چشم بسته آنجا بنشانده .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171).
تن همان خاک گران و سیه است ار چند
شاره ٔ و آبفت کنی کرته و شلوارش .
اندر کتاب صورت پادشاهان بنی ساسان گفته است که پیراهن او به دینارها بود و شلوار آسمان گون . (مجمل التواریخ و القصص ).
از مکرمت توست که پیوسته نهفته ست
این شخص به درّاعه و این پای به شلوار.
شفیع بسته گریبان و بسته بند ازار
چنان نباشد کآید بر تو بی شلوار.
همچو دف کاغذینش پیراهن
همچو چنگش پلاس بین شلوار.
تو قبا می خواستی خصم از نبرد
رغم تو کرباس راشلوار کرد.
چادر آن صنم ابر است و قصاره رعدش
آتش برق نموده ست ز گلگون شلوار.
برمیکنم به روی میان بند جانماز
لنگوته را معارض شلوار می کنم .
شلوار سرخ والا منمای ای نگارین
یا دامنی برافکن یا چادری فروهل .
عروسانه این نوگل سرمه ای
به پا کرده شلوار فیروزه ای .
- امثال :
شلوار ندارد بند شلوارش را می بندد . (امثال و حکم دهخدا).
- بدشلوار ؛ شهوت ران . شهوت پرست . زنباره . (یادداشت مؤلف ).
- پاک شلوار ؛ عفیف . مقابل بد شلوار.
- پاک شلواری ؛ عفت . مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری . (منتخب قابوسنامه ص 37).
- شلوار زرد کردن ؛ کنایه از ترس و بیم فوق العاده شدید است . (فرهنگ لغات عامیانه ).
- شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن .
- || کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیان می آید، معمولاً صورت تهدید دارد. گاه نیز بر سبیل بیان ماوقع ممکن است کسی رفتار سخت و شدید خود را با طرف خود به کندن و درآوردن شلوار طرف تعبیر کند. گاه نیز به جای شلوار لفظ «تنبان » استعمال میشود و در نزاعها گاه عملاً نیز شلوار خصم را پاره میکنند. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
- شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن . (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به ترکیب شلوار کسی را کندن شود.
- کیک در شلوار افتادن (درافتادن ) ؛ از پیش آمدی سخت ناراحت و آواره گشتن . دچار اضطراب و نگرانی شدن :
کله آنگه نهی که درفتدت
ریگ در موزه کیک در شلوار.
|| تنبان پاچه کوتاه . (ناظم الاطباء) (برهان ). || پایجامه ای که مسافران پوشند. (ناظم الاطباء). || زیرجامه .(انجمن آرا).
هم از شعر پیراهنی لاژورد
یکی سرخ شلوار و مقناع زرد.
فردوسی .
پیراهنکی برید و شلواری
از بیرم سبز و از گل حمری .
منوچهری .
پیراهنکی بی آستین لیکن
شلوار چو آستین بوعمری .
منوچهری .
چه سود این بند سخت دلپسندت
که بی شلوار بدشلواربندت .
(ویس و رامین ).
چه بندی بند شلوارت به کوشش
که بی شلوار زو نایدت پوشش .
(ویس و رامین ).
بودلف به شلواری و چشم بسته آنجا بنشانده .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171).
تن همان خاک گران و سیه است ار چند
شاره ٔ و آبفت کنی کرته و شلوارش .
ناصرخسرو.
اندر کتاب صورت پادشاهان بنی ساسان گفته است که پیراهن او به دینارها بود و شلوار آسمان گون . (مجمل التواریخ و القصص ).
از مکرمت توست که پیوسته نهفته ست
این شخص به درّاعه و این پای به شلوار.
سنایی .
شفیع بسته گریبان و بسته بند ازار
چنان نباشد کآید بر تو بی شلوار.
سنایی .
همچو دف کاغذینش پیراهن
همچو چنگش پلاس بین شلوار.
خاقانی .
تو قبا می خواستی خصم از نبرد
رغم تو کرباس راشلوار کرد.
مولوی .
چادر آن صنم ابر است و قصاره رعدش
آتش برق نموده ست ز گلگون شلوار.
نظام قاری .
برمیکنم به روی میان بند جانماز
لنگوته را معارض شلوار می کنم .
نظام قاری .
شلوار سرخ والا منمای ای نگارین
یا دامنی برافکن یا چادری فروهل .
نظام قاری .
عروسانه این نوگل سرمه ای
به پا کرده شلوار فیروزه ای .
ملاطغرا (از آنندراج ).
- امثال :
شلوار ندارد بند شلوارش را می بندد . (امثال و حکم دهخدا).
- بدشلوار ؛ شهوت ران . شهوت پرست . زنباره . (یادداشت مؤلف ).
- پاک شلوار ؛ عفیف . مقابل بد شلوار.
- پاک شلواری ؛ عفت . مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری . (منتخب قابوسنامه ص 37).
- شلوار زرد کردن ؛ کنایه از ترس و بیم فوق العاده شدید است . (فرهنگ لغات عامیانه ).
- شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن .
- || کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیان می آید، معمولاً صورت تهدید دارد. گاه نیز بر سبیل بیان ماوقع ممکن است کسی رفتار سخت و شدید خود را با طرف خود به کندن و درآوردن شلوار طرف تعبیر کند. گاه نیز به جای شلوار لفظ «تنبان » استعمال میشود و در نزاعها گاه عملاً نیز شلوار خصم را پاره میکنند. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
- شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن . (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به ترکیب شلوار کسی را کندن شود.
- کیک در شلوار افتادن (درافتادن ) ؛ از پیش آمدی سخت ناراحت و آواره گشتن . دچار اضطراب و نگرانی شدن :
کله آنگه نهی که درفتدت
ریگ در موزه کیک در شلوار.
سنایی .
|| تنبان پاچه کوتاه . (ناظم الاطباء) (برهان ). || پایجامه ای که مسافران پوشند. (ناظم الاطباء). || زیرجامه .(انجمن آرا).
فرهنگ عمید
پوشاکی که از کمر تا پشت پا را می پوشاند، تنبان.
دانشنامه عمومی
شلوار (پای جامه) به نوعی پوشش گفته می شود که برای پوشاندن پایین تنه به کار می رود. شلوار را هم مردان و هم زنان می پوشند. شلوار ممکن است جنس های مختلفی چون جین یا کتان داشته باشد. ْ
در فرانسه در سال ۲۰۱۳ این ممنوعیت حذف شد.
در سال ۲۰۱۳ نیز ترکیه این ممنوعیت را حذف کرد.
واژهٔ شلوار در اصل شروال بوده است که اعراب آن را سروال گفته و جمع آن را سراویل گویند. در آذری، لری و کردی نیز شروال گفته می شود. در زبان مجاری آن را شلواری (Schalwary) و در لاتین آن را سارابارا (Sarabara) گویند. در انگلیسی واژهٔ pajama از دو واژهٔ فارسی «پا» و «جامه» ساخته شده است. در پارسی پهلوی، بدان سلوار گفته می شده است.
استفاده از شلوار برای اولین بار در جهان در سده شش قبل از میلاد همزمان با ظهور اسب سواری در ایران در تاریخ ثبت شده است.
و تا امروز نیز ادامه دارد
در فرانسه در سال ۲۰۱۳ این ممنوعیت حذف شد.
در سال ۲۰۱۳ نیز ترکیه این ممنوعیت را حذف کرد.
واژهٔ شلوار در اصل شروال بوده است که اعراب آن را سروال گفته و جمع آن را سراویل گویند. در آذری، لری و کردی نیز شروال گفته می شود. در زبان مجاری آن را شلواری (Schalwary) و در لاتین آن را سارابارا (Sarabara) گویند. در انگلیسی واژهٔ pajama از دو واژهٔ فارسی «پا» و «جامه» ساخته شده است. در پارسی پهلوی، بدان سلوار گفته می شده است.
استفاده از شلوار برای اولین بار در جهان در سده شش قبل از میلاد همزمان با ظهور اسب سواری در ایران در تاریخ ثبت شده است.
و تا امروز نیز ادامه دارد
wiki: بخش سلطانیه شهرستان ابهر در استان زنجان ایران است.
wiki: دهستان سنبل آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۱ نفر (۳۲خانوار) بوده است.
wiki: شلوار (سلطانیه)
دانشنامه آزاد فارسی
پوشش پا از کمر به پایین. شلوارها در دورۀ مادها برخی دَم پا رکاب دار بودند تا به هنگام سواری شلوار به بالا کشیده نشود، برخی ساق پیچ، بعضی تنگ و چسبان، و برخی دیگر پُف دار بودند که از زانو داخل چکمه فرو می رفت و شماری دیگر چین هایی افقی داشتند. در دورۀ پارت ها (اشکانیان) سه نوع شلوار رایج بود: ۱. شلوارهایی با چین های بیضوی که در انتها یا بسته می شد یا داخل چکمه ها قرار می گرفت؛ ۲. شلوارهایی با چین های عمودی؛ ۳. شلوارهایی با چین های عرضی. شلوار ساسانیان طرح و برش کامل تری نسبت به دورۀ اشکانی داشتند. برخی شلوارها بلند تا مچ پا و برخی درون ساق پیچ ها فرو می رفتند. شلوارهای صاف تنها در دورۀ ساسانیان در قرن ۷م ظاهر شد و تا دوره های بعد نیز ادامه داشت. شلوارهای پُف دار و شلوارهای گشاد، که در مچ ها جمع می شدند، در دورۀ امویان رایج بودند و نشان از تداوم پوشش ساسانی داشتند. شلوار (سروال) در دورۀ خلفا گاه نخی و در بیشتر موارد ابریشمین بود. سروال مردم عادی اغلب از کتان سفید و تا روی قوزک پا بود و در کمر بندی داشت. گاه به جای آن قطیفه ای به کمر می بستند. در اوایل دورۀ عباسیان شلوارها حجیم بودند و در مچ پاها و بالای چکمه های ساق کوتاه جمع می شد. چهار خلیفۀ آخر دورۀ عباسی، یعنی ناصر، ظاهر، مستنصر، و مستعصم سراویل فتوت می پوشیدند و آن شلواری چسبان تا زانوان با نقوشی تصویری بر روی آن بود. در دورۀ طاهریان و صفاریان شلوارها نسبتاً گشاد بود و در مچ پا کیپ می شد. روستاییان در روزگار صفاریان سروال نمی پوشیدند و تنها پارچه یا تکۀ پوستینی بر کمر و نیز بر گردن و سینۀ خود می آویختند. در دورۀ سامانیان شلوارها گشاد، چین دار و بلند تا قوزک پا بود. این شلوار در دوره های غزنویان، سلجوقیان، و خوارزمشاهیان پوشیده می شد و جز آن شلوارهای کمی گشاد و دم پا تنگ و شلوارهای تنگ رکاب دار و شلوارهایی که در مچ پا جمع می شد نیز می پوشیدند. شلوارهای زنان در اوایل دورۀ اسلامی گشاد و دم پا تنگ بود، اما در دورۀ متأخرتر تنگ و چسبان شد. شلوار در دورۀ مغولان در بالا گشاد و از زیر زانو به تدریج تنگ می شد؛ گاهی در چکمه های ساق بلند و در کفش های ساق کوتاه فرو می رفت. در دورۀ صفویه شلوارها بسیار گشاد و دم پا تنگ، مثل شلوارهای کردی امروزی، بود؛ در جلو شکافی نداشت، اما لیفه ای داشت که بند شلوار از آن رد می شد. در این دوره مردان و زنان زیرشلواری می پوشیدند. زیرشلواری مردان به جوراب های ساق بلند گشادی (چاقشور) متصل می شد. در دستخوش تغییراتی که در سبک پوشاک ایرانی به تأثیر از اسلوب اروپایی رخ داد شلوارها از پارچه های ظریف انگلیسی دوخته می شد و در این هنگام شلوارهای زنان نیز تنگ و چسبان شد. شلوار زنان در دورۀ زندیه از پارچۀ پنبه دوزی شده و گشاد و راسته دوخته می شدند و داخل آن ها آستری داشت. این شلوار در اوایل دورۀ قاجار نیز رواج داشت. تا اواسط دورۀ ناصرالدین شاه شلوارهای گشاد و بلند زیر دامن های بلند پوشیده می شد، اما چون شلوارها دیده نمی شدند، رفته رفته تنگ شدند؛ البته در دورۀ کوتاهی این شلوارها بدون دامن نیز پوشیده می شدند. شلوار (ازار) مردان در دورۀ اول قاجار (پیش از سفر ناصرالدین شاه به اروپا) از پارچه های نخی و ابریشمی و گشاد بود و آن را، با لیفه ای که در آن یک بند ابریشمی کشی (ازاربند) عبور می دادند و در قسمت جلو گره می خورد، در کمرگاه می بستند و در جلو شلوار چاکی تعبیه نشده بود. پس از سفر ناصرالدین شاه به اروپا (دورۀ دوم قاجار) شلوارها به تقلید از اروپاییان تنگ شد، اما در پایین با نوارهایی به جوراب محکم می شد. در این دوره، در اندرونی ها شلورهای کشی و بافتۀ سفید رواج یافت، که به آن تنکه تنبان می گفتند. در دورۀ پهلوی و به حکم رضاشاه شلوار (تنبان)های دوخت سنتی، که در کمر با قیطان بسته می شدند، جای خود را به شلوار و کمربند غربی داد. هم اکنون در میان طوایف و اقوام ایرانی شلوارهای سنتی خاص همان قوم رایج است.
wikijoo: شلوار
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] شلوار به لباس پاچه دار پوشاننده بدن از کمر تا قوزک پامی گویند.
عنوان یاد شده به مناسبت در باب صلات و حج آمده است.
عنوان شلوار در صلات
نماز گزاردن با شلوار مستحب و در شلوار به تنهایی- بدون لباسی دیگر- مکروه است. در این صورت مستحب است قسمت بالای بدن نیز پوشیده باشد و با نبود بالا پوش، انداختن حوله یا دستمال یا حتی بند شلوار بر روی دوش کفایت می کند.
پوشیدن شلوار مستحب است و نبودن حائل بین زمین و عورت کراهت دارد. مستحب است شلوار را در حالت نشسته و پس از پیراهن بپوشند و پوشیدن آن در حالت ایستاده، روبه قبله و روبه انسان کراهت دارد.
بالا زدن پیراهن عربی و نیز شلوار تا نیمه ساق هنگام رفتن به نماز عید مستحب است.
احکام شلوار در حج
پوشیدن لباس دوخته در حال احرام بر مرد حرام است؛ لیکن در صورت دسترسی نداشتن به لنگ، پوشیدن شلوار جایز می باشد. از برخی قدما نقل شده که در این صورت، شلوار شکافته و همچون لنگ پوشیده می شود؛ هرچند قائل آن ناشناخته است. آیا در فرض عدم دسترسی به لنگ، پوشیدن شلوار موجب فدیه (قربانی کردن یک گوسفند) می شود یا نه؟ بر عدم وجوب فدیه ادعای اجماع شده است؛ لیکن برخی بر عدم وجوب آن اشکال کرده اند؛ بلکه برخی، فدیه را واجب دانسته اند. البته بنابر قول به شکافتن شلوار، در این صورت، شلوار از مصداق دوخته بودن خارج می شود و در نتیجه فدیه ای نخواهد داشت، مگر آنکه به طور کامل شکافته نشود.
عنوان یاد شده به مناسبت در باب صلات و حج آمده است.
عنوان شلوار در صلات
نماز گزاردن با شلوار مستحب و در شلوار به تنهایی- بدون لباسی دیگر- مکروه است. در این صورت مستحب است قسمت بالای بدن نیز پوشیده باشد و با نبود بالا پوش، انداختن حوله یا دستمال یا حتی بند شلوار بر روی دوش کفایت می کند.
پوشیدن شلوار مستحب است و نبودن حائل بین زمین و عورت کراهت دارد. مستحب است شلوار را در حالت نشسته و پس از پیراهن بپوشند و پوشیدن آن در حالت ایستاده، روبه قبله و روبه انسان کراهت دارد.
بالا زدن پیراهن عربی و نیز شلوار تا نیمه ساق هنگام رفتن به نماز عید مستحب است.
احکام شلوار در حج
پوشیدن لباس دوخته در حال احرام بر مرد حرام است؛ لیکن در صورت دسترسی نداشتن به لنگ، پوشیدن شلوار جایز می باشد. از برخی قدما نقل شده که در این صورت، شلوار شکافته و همچون لنگ پوشیده می شود؛ هرچند قائل آن ناشناخته است. آیا در فرض عدم دسترسی به لنگ، پوشیدن شلوار موجب فدیه (قربانی کردن یک گوسفند) می شود یا نه؟ بر عدم وجوب فدیه ادعای اجماع شده است؛ لیکن برخی بر عدم وجوب آن اشکال کرده اند؛ بلکه برخی، فدیه را واجب دانسته اند. البته بنابر قول به شکافتن شلوار، در این صورت، شلوار از مصداق دوخته بودن خارج می شود و در نتیجه فدیه ای نخواهد داشت، مگر آنکه به طور کامل شکافته نشود.
wikifeqh: شلوار
گویش اصفهانی
تکیه ای: šavvâl / tammun
طاری: šalvâr / tamun
طامه ای: šalvâr / tamun
طرقی: šalvâr / tamun
کشه ای: šalvâr / tamun
نطنزی: šalvâr / tommun
واژه نامه بختیاریکا
پاکَش؛ شَولار
جدول کلمات
ازاره
پیشنهاد کاربران
شلوار::شبیه شل
شل::در زبان لری بختیاری نام نوعی خورجین
وار::همانند
شله ::بافتنی توری مانند با طناب و ریسمان جهت حمل
گندم درو شده توسط روستائیان لر بختیاری
شل::در زبان لری بختیاری نام نوعی خورجین
وار::همانند
شله ::بافتنی توری مانند با طناب و ریسمان جهت حمل
گندم درو شده توسط روستائیان لر بختیاری
شل وار، آویزان به تن�پا�
اواز به تن پا😈
پایین پوش ، ساق پوش ، پوشاک پا و نیم تنه پایینی بدن انسان.
اولین قومی که از شلوار استفاده کرده و به عبارتی نولید کرده، آریائیان بودند.
هرودت نیز در کتاب تاریخ به این مهم اشاره نموده:
نخستین کسانیکه از شلوار استفاده کردند، ایرانیان بودند ، ایرانیان بر خلاف رومیان و یونانیان پای خود را در شلوار می پوشاندند.
اولین قومی که از شلوار استفاده کرده و به عبارتی نولید کرده، آریائیان بودند.
هرودت نیز در کتاب تاریخ به این مهم اشاره نموده:
نخستین کسانیکه از شلوار استفاده کردند، ایرانیان بودند ، ایرانیان بر خلاف رومیان و یونانیان پای خود را در شلوار می پوشاندند.
شلوار
شل : نرم وشُل
وار:همانند
نتیجه:
شل مانند یا همان شلوار🤗 👖👖
شل : نرم وشُل
وار:همانند
نتیجه:
شل مانند یا همان شلوار🤗 👖👖
انواع شلوار
شلوار راحتی
شلوار ورزشی
شلوار اسپرت
شلوار پارچه ای
شلوار جین
شلوار قد ۹۰
شلوار راحتی
شلوار ورزشی
شلوار اسپرت
شلوار پارچه ای
شلوار جین
شلوار قد ۹۰
شل در زبان بلوچی به معنای ران هستش
وار پسوند لیاقت
میشه مخصوص ران
مثل گوشوار که مخصوص گوش میشه.
وار پسوند لیاقت
میشه مخصوص ران
مثل گوشوار که مخصوص گوش میشه.
کلمات دیگر: