کلمه جو
صفحه اصلی

شهیق


مترادف شهیق : دم، فرودم، نفس کشیدن

فارسی به انگلیسی

inspiration, inhalation, draft, whoop

inspiration, inhalation


draft, inhalation


فارسی به عربی

استنشاق , الهام , تطلع , هواء

مترادف و متضاد

inspiration (اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق

air (اسم)
هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما

inhalation (اسم)
استنشاق، شهیق

aspiration (اسم)
اه، استنشاق، شهیق، ارزو، تنفس، دم زنی

snuff (اسم)
نفس، شهیق، دم زنی، پف، انفیه، انفیهزنی، نوک فتیله

دم، فرودم، نفس‌کشیدن


فرهنگ فارسی

بانگ کردن خر، نفس کشیدن، دم فروبردن، صدای گریه
( مصدر ) نفس کشیدن داخل شدن هوا در ریتین .
شهاق گردانیدن گریه را در سینه خود بلند شدن کوه و غیره .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (مص ل . ) نفس کشیدن .

لغت نامه دهخدا

شهیق. [ ش َ ] ( ع اِ ) شهوق. شهیق الحمار؛ بانگ خر. تشهاق الحمار مثله. ( منتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ). شهیق الحمار؛ آخر آواز خر، و زفیر اول آن است ، و تشهاق مثله. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). آخر آواز خر. ضد نفیر. ( یادداشت مؤلف ). آخر بانگ خر. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان البلاغه ). || آواز حبس گریه در گلو و سینه. رد نفس. ( یادداشت مؤلف ). الشهیق رد الصوت ، و الزفیر اخراجه ، و منه : ضحک تشهاق ؛ اذا ردده فی صدره. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
در زیر باد جرم و زلل مانده چون خران
از هر سوئی شهیق برآورده و زفیر.
خاقانی.
ناله کافر چو زشتست و شهیق
زآن نمی گردد اجابت را رفیق.
مولوی.

شهیق. [ ش َ ] ( ع مص ) شهاق. گردانیدن گریه رادر سینه خود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رسیدن کسی را چشم زخم. ( منتهی الارب ). || بلند شدن کوه و غیره. ( از اقرب الموارد ).

شهیق . [ ش َ ] (ع اِ) شهوق . شهیق الحمار؛ بانگ خر. تشهاق الحمار مثله . (منتهی الارب ) (از تاج المصادر بیهقی ). شهیق الحمار؛ آخر آواز خر، و زفیر اول آن است ، و تشهاق مثله . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). آخر آواز خر. ضد نفیر. (یادداشت مؤلف ). آخر بانگ خر. (مهذب الاسماء) (ترجمان البلاغه ). || آواز حبس گریه در گلو و سینه . رد نفس . (یادداشت مؤلف ). الشهیق رد الصوت ، و الزفیر اخراجه ، و منه : ضحک تشهاق ؛ اذا ردده فی صدره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) :
در زیر باد جرم و زلل مانده چون خران
از هر سوئی شهیق برآورده و زفیر.

خاقانی .


ناله ٔ کافر چو زشتست و شهیق
زآن نمی گردد اجابت را رفیق .

مولوی .



شهیق . [ ش َ ] (ع مص ) شهاق . گردانیدن گریه رادر سینه ٔ خود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رسیدن کسی را چشم زخم . (منتهی الارب ). || بلند شدن کوه و غیره . (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

۱. فرو بردن دم ونفس.
۲. (اسم ) صدای حیوانات مخصوصاً صدای خر.
۳. (صفت ) [مجاز] زشت و ناخوشایند مانند صدای خر.

دانشنامه عمومی

بانگ خر


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شَهِیقٌ: عربده و فریاد هولناک و دلخراش (در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ،...
معنی زَفِیرٌ: نعره دردناک - ناله حسرت بار(در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ، به...
ریشه کلمه:
شهق (۲ بار)

«شَهِیْق» در اصل، به معنای صدای زشت و منکری همچون صدای الاغ است; و گاه گفته اند: از مادّه «شهوق» به معنای طولانی بودن گرفته شده (لذا کوه بلند را «جبل شاهق» می گویند) بنابراین، «شهیق» به معنای ناله طولانی است. بعضی گفته اند «شَهِیق» صدایی است که در سینه رفت و آمد می کند، به هر حال، اشاره به صداهای وحشت انگیز و ناراحت کننده است.
شهیق به درون کشیدن نفس چنانکه زفیر خارج کردن آن (بازدم) است. (اقرب) در صحاح نسبت آن را به قول داده است . زفیر و شهیق هر دو اسم صوت و صدای مردم اندوهناک است که هنگام نفس کشیدن و بازدم شنیده می‏شود (مجمع از زجاج). بقیه مطلب در «زفر». درباره صدای جهنّم آمده . ایضاً آمده . ممکن است منظور تشبیه صدای جهنّم به صدای انسان باشد یعنی صفیر جهنّم آن گاه که به شدت مشتعل گردد مانند صدای زیر و بم اندوه ناکان است. به هر حال منظور از هر دو، صفیر و صدای جهنّم است . در «جهنّم» گذشت که جهنّم ذی شعور و عاقل است به آنجا رجوع شود. اصل شهق به معنی ارتفاع می‏باشد: جبل شاهق به معنی کوه بلند است «یشهق: ارتفع».


کلمات دیگر: