مترادف رفض : ارتداد، الحاد، بیدینی، ترک، رد، طرد
رفض
مترادف رفض : ارتداد، الحاد، بیدینی، ترک، رد، طرد
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
عدم تصويب , رد , بي ميلي , تقبيح , مذمت , سرپيچي , روگرداني , ابا , امتناع , استنکاف , خود داري , پهن وکوتاه , کلفت وکوتاه , سرزنش , منع , جلوگيري , سرزنش کردن , نوک کسي را چيدن(داراي بيني) سربالا , خاموش کردن (سيگار)
مترادف و متضاد
ارتداد، الحاد، بیدینی
ترک، رد، طرد
۱. ارتداد، الحاد، بیدینی
۲. ترک، رد، طرد
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) واگذشتن ترک کردن رها کردن . ۲ - دور افکندن طرد کردن رد کردن . ۳ - ( اسم ) ترک . ۴ - طرد رد .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
همچنین ز آغاز قرآن تا تمام
رفض اسباب است و علت والسلام.
رفض. [ رِ ] ( ع اِ ) شتران بند بر پای و به چرا گذاشته شده با راعی. ( از اقرب الموارد ).
رفض. [ رَ ] ( ع اِ ) یا رَفَض. آب اندک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). باقی آب در مشک. ( مهذب الاسماء ). اندکی از آب یا شیر. ( از اقرب الموارد ). || قوت. ج ، رِفاض. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) ابل رفض ؛ شتران به چراگذاشته شده با راعی. و کذلک ابل رَفَض. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). اشتر پراکنده. ( مهذب الاسماء ).
رفض. [ رَ ف َ ] ( ع ص ) یا رَفض : ابل رفض ؛ شتران به چراگذاشته شده با راعی و کذلک ابل رَفض. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آب اندک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || شترمرغان پراکنده و متفرق. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
رفض . [ رَ ] (ع اِ) یا رَفَض . آب اندک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). باقی آب در مشک . (مهذب الاسماء). اندکی از آب یا شیر. (از اقرب الموارد). || قوت . ج ، رِفاض . (اقرب الموارد). || (ص ) ابل رفض ؛ شتران به چراگذاشته شده با راعی . و کذلک ابل رَفَض . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). اشتر پراکنده . (مهذب الاسماء).
همچنین ز آغاز قرآن تا تمام
رفض اسباب است و علت والسلام .
مولوی .
|| پراکنده گردیدن خوشه ٔ خرما و افتادن پوست تنک آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). پراکنده شدن .(از دهار). || به چرا گذاشتن شتران را تامتفرق چرند در چرگاه پس به چرا شدن تنها در نظر راعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ترک کردن شتران در چراگاه تا پراکنده چرند. (از اقرب الموارد). پراکنده کردن شتران در چراگاه . پراکنده کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). به نوبه رفتن شتر و جز آن . (المصادر زوزنی ). || فراخ شدن رودبار. (ازناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
رفض . [ رَ ف َ ] (ع ص ) یا رَفض : ابل رفض ؛ شتران به چراگذاشته شده با راعی و کذلک ابل رَفض . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آب اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شترمرغان پراکنده و متفرق . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
رفض . [ رِ ] (ع اِ) شتران بند بر پای و به چرا گذاشته شده با راعی . (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
۲. در اصطلاح اهل سنت، گرایش به عقاید شیعه، شیعه بودن.