کلمه جو
صفحه اصلی

رسما


مترادف رسما : رسمی، عرفاً، علناً، قانوناً

متضاد رسما : اسماً

برابر پارسی : بنیادی، آیینی، پایه ای

فارسی به انگلیسی

officially, formally, as a rule, customarily, regularly, ceremoniously, solemnly

officially, formally, as a rule, customarily


ceremoniously, formally, officially, solemnly


فرهنگ فارسی

طبق مرسوم بایین : [[ ناپلئون در ۱۸٠۴ رسما تاجگذاری کرد ]] .

فرهنگ معین

( رسماً ) (رَ مَ نْ ) [ ع . ] (ق مر. ) به طور رسمی ، برابر با اصول و مقررات پذیرفته شده ، در عمل . مق اسماً.

لغت نامه دهخدا

( رسماً ) رسماً. [ رَ مَن ْ ] ( ع ق ) از روی قاعده و ترتیب و قانون. ( ناظم الاطباء ). برطبق اصول و قواعد و سنن :ناپلئون در 1804 م. رسماً تاجگذاری کرد. ( فرهنگ فارسی معین ). || بطور دولتی. ( فرهنگ نظام ).


کلمات دیگر: