کلمه جو
صفحه اصلی

صبغه


مترادف صبغه : رنگ، فام، گون، لون، امت، ملت، نحله

عربی به فارسی

رنگ , ته رنگ , رنگ مختصر , سايه ء رنگ , داراي ته رنگ ياسايه رنگ نمودن


مترادف و متضاد

۱. رنگ، فام، گون، لون،
۲. امت، ملت، نحله


فرهنگ فارسی

رنگ، مادهای که با آن چیزی را رنگ کنند، به معنی دین وملت ، صبغه الله: دین خدا، دین اسلام
( اسم ) ماده ای که با آن چیزی را رنگ کنند رنگ . ۲ - دین و مملکت .
غوره خرما به پختن در آمده و از دنباله رنگ گرفته

فرهنگ معین

(ص ِ غَ یا غِ ) [ ع . صبغة ] (اِ. ) ۱ - ماده ای که با آن چیزی را رنگ کنند. ۲ - دین و ملت .

لغت نامه دهخدا

( صبغة ) صبغة. [ ص ِ غ َ ] ( ع اِ ) رنگ. ( منتهی الارب ) :
مرد چون بالغ شد آن طفلی بمرد
رومیی شد صبغه زنگی سپرد.
مولوی.
|| دین و ملت. ( منتهی الارب ). دین نیک. ( مقدمه لغت میرسید شریف ص 4 ).

صبغة. [ ص ُ غ َ ] ( ع اِ ) غوره خرما به پختن درآمده و از دنباله رنگ گرفته. ( منتهی الارب ). البسر قد نضج بعضها. ( اقرب الموارد ).

صبغة. [ ص ِ غ َ ] (ع اِ) رنگ . (منتهی الارب ) :
مرد چون بالغ شد آن طفلی بمرد
رومیی شد صبغه ٔ زنگی سپرد.

مولوی .


|| دین و ملت . (منتهی الارب ). دین نیک . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف ص 4).

صبغة. [ ص ُ غ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما به پختن درآمده و از دنباله رنگ گرفته . (منتهی الارب ). البسر قد نضج بعضها. (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

۱. رنگ.
۲. ماده ای که با آن چیزی را رنگ می کنند.
۳. دین و ملت.

دانشنامه عمومی

رنگ، واژۀ عربی است ولی اخیراً در فارسی به کار می رود؛ مثال:این رویداد صبغۀ سیاسی دارد، یعنی رنگ سیاسی دارد.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صِبْغَةَ: نوعی رنگ
ریشه کلمه:
صبغ (۳ بار)

به فتح رنگ کردن و به کسر آن به معنی رنگ شده است (مصبوغ) ولی اقرب هر دو را مصدر گفته است «صبغ الثوب... صبغاً: لونّه». . صیغه دلالت بر نوع دارد به نظرم آن مفعول فعل نحذوف است مثل «اعنی و الزموا» این آیه بیان آیه 136 است در آیه 135 از اهل کتاب نقل شده که می‏گفتند ، . آن وقت پس از آیه دیگر فرموده «صصِبْغَةَاللّه» یعنی: ایمان به این پیغمبر پیامبران دیگر رنگ خدائی و دین خداست و رنگ خدائی و دین خداست و رنگ خدائی بهترین رنگ خداست و ما به او عابدیم. منظور از صبغه ایمان و دین است. عیاشیاز امام صادق علیه السلام نقل کرده فرمود: اَلصِّبغَةُ اَلْاِسلامُ. در مجمع نیز آن را نقل کرده است . * . صبغ به معنی خورش است. علت تسمیه آن است که نان در خورش مثل سرکه و روغن فرو رفته رنگین می‏شود (اقرب) معنی آیه در «دهن» گذشت. غسل تعمید در اقرب الموارد در «عمد» ذیل کلمه معمودیه می‏نویسد: معمودیّه اولین اسرار دین مسیحی و درب نصرانیت است. و آن تغسیل طفل و غیر طفل است. با آب، به نام آب، ابن، روح القدس. (مراد ازاب خدا و از ابن عیسی است). در مجمع فرموده: بعضی از نصاری مولود خویش را آبی که به آن معمودیّه کویند فرو می‏بردند.. به قولی یهود و نصاری فرزندان خویش را رنگ یهودیت و نصرانیت می‏زدند یعنی دین خویش را به آنهاتلقین می‏کردند. راجع به این قول است که عمربن الخطاب از بنی تغلب پیمان گرفت که فرزندان خویش را رنگ نصرانیّت نزنند. بلکه آنها را بگذارند بزرگ شوند سپس هر دین را که خواستند بپذیرند . هاکس آمریکائی در قاموس کتاب مقدس مادّه «تعمید» درباره این غسل مفصل بحث کرده است. غرض‏آن که بعضی گفته‏اند: مراد از صبغةاللّه در آیه شریفه، ردّ تعمید است یعنی رنگ خدائی بهتر است نه صیغه تعمید.

جدول کلمات

رنگ , ماده ای که با آن چیزی را رنگ کنند

پیشنهاد کاربران

رنگ

رنگ مایه، تلویحاً پیشینه هنگام که مترادف با سابقه به کار رود.

رنگ و روی دینی، زشت روبی مسیحی

سبقه نباید با صبغه اشتباه شود.


کلمات دیگر: