کلمه جو
صفحه اصلی

روابط


برابر پارسی : پیوندها

فارسی به انگلیسی

terms

مترادف و متضاد

term (اسم)
دوره، شرط، لفظ، مهلت، مدت، هنگام، اصطلاح، شرایط، نیمسال، جمله، روابط، میعاد، دوره انتصاب، ثلث تحصیلی

فرهنگ فارسی

جمع رابطه
( اسم ) جمع رابطه پیوندها پیوستگیها : [[ بین دو دولت روابط بازرگانی برقرار شد ]] .

فرهنگ معین

(رَ بِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رابطه ، پیوندها، پیوستگی ها.

لغت نامه دهخدا

روابط. [ رَ ب ِ ]( ع اِ ) ج ِ رابطة. ( غیاث اللغات ) ( دزی ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رابطة شود. || در اصطلاح فارسی زبانان ، ارتباط. رفت و آمد. مراوده. معاشرت. آمیزش.

فرهنگ عمید

= رابطه

رابطه#NAME?


فرهنگ فارسی ساره

پیوند ها


پیشنهاد کاربران

درود
روشنگری :
در نگاه نگارنده هیچکدام از چم های گفته شده ( پیوند، پیوستگی، پیوستار ) در چم "رابطه و ارتباط" آنچناکه بایست گویا نیستند. چرا که "ارتباط" گونه ای از به هم پیوستن است که هر آن می شود از سوی هر کدام از دو کس یا چند کس براحتی بدون آسیب ساختمانی آ ن را گسست. اما این معنا در واژه ی "پیوند" چنین مفهومی را به ذهن وارد نمی کند. انگار در واژه ی پیوند گونه ای پیوستگی پایا و گسست ناپذیر پنهان شده است؛ که در واژهی "ارتباط" و هم خانواده های آن فراهم نیست. وارون آن، در واژه ی "ارتباط" گونه ای ناپایایی و گسلش دیده می شود. بنابراین من واژه " هم رسش/هم رسشی/ هم رسشیها" را برای این واژگان پیشنهاد می کنم. سپاس
ارتباط/ رابطه = همرسش/ همرسشی
ارتباطات = هم رسشیها


مناسبات


کلمات دیگر: