مترادف رعشه ناک : لرزان، مرتعش
رعشه ناک
مترادف رعشه ناک : لرزان، مرتعش
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - ارزان . ۲ - آنچه تولید رعشه کند .
لغت نامه دهخدا
رعشه ناک. [ رَ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) لرزان. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود
می به دست رعشه ناکم شعله جواله بود.
دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود
می به دست رعشه ناکم شعله جواله بود.
فطرت ( از آنندراج ).
|| شبیه به لرزه. ( ناظم الاطباء ). || آنچه تولید رعشه کند. ( فرهنگ فارسی معین ).کلمات دیگر: