کلمه جو
صفحه اصلی

باشغرد

فرهنگ فارسی

قومی است از اقوام ترک و ترکمن آلتائی که بین دو تا سه کرور جمعیت دارند و در نواحی شرقی خاک روسیه در دامنه جبال اورال در دشت ادرنبورگ و ساماژای شرقی در زیر چادر های نمدی زندگانی می کنند . مذهب آنان تسنن است و عموما از تربیت زنبور عسل و تجارت عسل امرار معاش می کنند . از سال ۱۹۱۹ م . دارای حکومت جمهوری شده اند و پایتخت آنان [ اوفا ] نام دارد
دهی از موصل

لغت نامه دهخدا

باشغرد. [ غ ِ ] ( اِخ ) این نام بصورت باشجرد و باشقرد نیز آمده است و نام بلادی است بین قسطنطنیه و بلغار. المقتدر باللّه ، احمدبن فضلان بن عباس بن راشدبن حماد را جهت ارشاد پادشاه صقالبه بآن صوب فرستاد و او تعالیم اسلامی را بر آنان تشریح کرد، درصفر 309 هَ. ق. او در سفرنامه خود از باشغرد نام برده و گوید: در میان قومیکه موسوم به باشغرد بودند رسیدم ، این قوم اصلا ترک و سخت خونخوار بودند. عده ای از این طایفه هستند که به سیزده خدا معتقدند، مثلا خدای زمستان و تابستان و باران و باد و درخت و مردم و چارپایان و آب و شب و روز و مرگ و زندگی و زمین. و خدای آسمان را رب الارباب میدانند. باز گوید: طایفه ای از آنان را دیدم که مار را میپرستیدند و برخی ماهی را. یکی از افراد این طایفه در حلب میگفت که در شمال مملکت ما صقالبه و در طرف قبله آن سرزمین پاپ یعنی روم قرار دارد و در مغرب ما اندلس و در مشرق قسطنطنیه است. من از کیفیت اسلام آوردن این گروه پرسیدم ، گفت از اسلاف خود شنیدیم که هفت تن از مسلمین به سرزمین بلغار آمدند و در بین ما سکونت اختیار کردند و ما بیاری آنان از گمراهی نجات یافتیم. اصطخری گوید : که باشجرد [ باشغرد ] تا بجناک بلغار بیست و پنج منزل راه است و از باشفرد [ باشغرد ] تا بجناک [ طایفه ای از اتراک ] ده روز راه. ( از معجم البلدان ، ذیل باشغرد ). چون روس و قفچاق و آلان نیز نیست گشتند و کلار و باشغرد بر ملت نصاری اقوام بسیار بودند و ایشان را میگویند متصل فرنگ اند. ( جهانگشای جوینی ج 1 ص 225 ). ظاهراً باشغرد در مجارستان یا در حوالی اتریش بوده و از قسمت دوم کلمه باشغرد یعنی «غرد» این طور بر می آید که این لفظ اسلاوی است و این جزء در زبان اسلاو بمعنی حصار میباشد ولی مسلم نیست که این ناحیه در کجا واقع شده و طوایف آن در کدام مراکز سکونت داشته اند. بعقیده یکی از محققان روسی ، این طایفه همان باسک ها میباشند که میهن اصلیشان ابتدا در نواحی اورال بوده است. در زبان عربی قوم باسک را بشکیر و در زبان ترکی باسکیر آورده اند. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1198 ). و رجوع به باسک و باسکیر و بشکیر و باشقرد شود.

باشغرد. [ غ ِ ] ( اِخ ) گویا قریه ای است در موصل. ( مراصد الاطلاع ). ظاهراً مقصود همان طایفه موسوم به باشغرد بوده اند که در معجم البلدان از آنان ذکری در نواحی موصل و حلب نیز میرود. و رجوع به باشقرد شود.

باشغرد. [ غ ِ ] (اِخ ) این نام بصورت باشجرد و باشقرد نیز آمده است و نام بلادی است بین قسطنطنیه و بلغار. المقتدر باللّه ، احمدبن فضلان بن عباس بن راشدبن حماد را جهت ارشاد پادشاه صقالبه بآن صوب فرستاد و او تعالیم اسلامی را بر آنان تشریح کرد، درصفر 309 هَ . ق . او در سفرنامه ٔ خود از باشغرد نام برده و گوید: در میان قومیکه موسوم به باشغرد بودند رسیدم ، این قوم اصلا ترک و سخت خونخوار بودند. عده ای از این طایفه هستند که به سیزده خدا معتقدند، مثلا خدای زمستان و تابستان و باران و باد و درخت و مردم و چارپایان و آب و شب و روز و مرگ و زندگی و زمین . و خدای آسمان را رب الارباب میدانند. باز گوید: طایفه ای از آنان را دیدم که مار را میپرستیدند و برخی ماهی را. یکی از افراد این طایفه در حلب میگفت که در شمال مملکت ما صقالبه و در طرف قبله ٔ آن سرزمین پاپ یعنی روم قرار دارد و در مغرب ما اندلس و در مشرق قسطنطنیه است . من از کیفیت اسلام آوردن این گروه پرسیدم ، گفت از اسلاف خود شنیدیم که هفت تن از مسلمین به سرزمین بلغار آمدند و در بین ما سکونت اختیار کردند و ما بیاری آنان از گمراهی نجات یافتیم . اصطخری گوید : که باشجرد [ باشغرد ] تا بجناک بلغار بیست و پنج منزل راه است و از باشفرد [ باشغرد ] تا بجناک [ طایفه ای از اتراک ] ده روز راه . (از معجم البلدان ، ذیل باشغرد). چون روس و قفچاق و آلان نیز نیست گشتند و کلار و باشغرد بر ملت نصاری اقوام بسیار بودند و ایشان را میگویند متصل فرنگ اند. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 225). ظاهراً باشغرد در مجارستان یا در حوالی اتریش بوده و از قسمت دوم کلمه ٔ باشغرد یعنی «غرد» این طور بر می آید که این لفظ اسلاوی است و این جزء در زبان اسلاو بمعنی حصار میباشد ولی مسلم نیست که این ناحیه در کجا واقع شده و طوایف آن در کدام مراکز سکونت داشته اند. بعقیده ٔ یکی از محققان روسی ، این طایفه همان باسک ها میباشند که میهن اصلیشان ابتدا در نواحی اورال بوده است . در زبان عربی قوم باسک را بشکیر و در زبان ترکی باسکیر آورده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1198). و رجوع به باسک و باسکیر و بشکیر و باشقرد شود.


باشغرد. [ غ ِ ] (اِخ ) گویا قریه ای است در موصل . (مراصد الاطلاع ). ظاهراً مقصود همان طایفه ٔ موسوم به باشغرد بوده اند که در معجم البلدان از آنان ذکری در نواحی موصل و حلب نیز میرود. و رجوع به باشقرد شود.



کلمات دیگر: