مترادف صحیفه : دفتر، رساله، کتاب، مصحف، نامه، ورق
صحیفه
مترادف صحیفه : دفتر، رساله، کتاب، مصحف، نامه، ورق
فارسی به انگلیسی
book
leaf or page
folder
عربی به فارسی
روزنامه , روزنامه نگاري کردن
مترادف و متضاد
دفتر، رساله، کتاب، مصحف، نامه، ورق
فرهنگ فارسی
نامه، ورق کتاب، کتاب کوچک، روزنامه
( اسم ) ۱ - نامه کتاب مصحف . ۲ - ورق ( کاغذ کتاب ) جمع : صحایف ( صحائف ) صحف . ۳ - روی زمین . جمع : صحیف . یا صحیفه تیغ سحر . روشنایی صبح کاذب . یا صحیفه زر . ۱ - آفتاب عالمتاب . ۲ - رخ زرد . ۳ - برگهای خزان دیده . ۴ - رخساره عاشق .
( اسم ) ۱ - نامه کتاب مصحف . ۲ - ورق ( کاغذ کتاب ) جمع : صحایف ( صحائف ) صحف . ۳ - روی زمین . جمع : صحیف . یا صحیفه تیغ سحر . روشنایی صبح کاذب . یا صحیفه زر . ۱ - آفتاب عالمتاب . ۲ - رخ زرد . ۳ - برگهای خزان دیده . ۴ - رخساره عاشق .
فرهنگ معین
(صَ فَ یا فِ ) [ ع . صحیفة ] (اِ. ) ۱ - نامه ، کتاب . ۲ - ورق .
لغت نامه دهخدا
( صحیفة ) صحیفة. [ ص َ ف َ ] ( ع اِ ) نامه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). ج ، صحائف. صحف. ( منتهی الارب ).مهرق. طرس. ( منتهی الارب ). نامه نبشته. || کتاب. ج ، صحائف. صحف. ( منتهی الارب ). کتاب و رساله.( غیاث اللغات ). سفر. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ). دفتر. مصحف. در کشاف اصطلاحات الفنون از تفسیر عزیزی آرد:ابوذر غفاری پیغمبر ( ص ) را پرسید از جانب باری تعالی چند کتاب نازل شده است ؟ فرمود یکصد و چهار کتاب : پنجاه صحیفه بر شیث و سی صحیفه بر ادریس و ده صحیفه برابراهیم و ده صحیفه بر آدم و چهار دیگر تورات و انجیل و زبور و فرقان است. و در حاشیه کشاف یکصد و چهارده صحیفه نوشته است که ده صحیفه آن بر حضرت موسی نازل گشته و آن سوای تورات است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ورق کاغذ. ورق کتاب :
بر چرخ همچو لاله بدشت اندر
مریخ چون صحیفه پرخونست.
بر صحیفه دلت بدست ضمیر.
چو روز در دل گیتی فروشده آواز.
نه صحیفه است فلک هفت ده آیت ز برش
عاشقان این همه از سورت سودا شنوند.
و آن نه صحیفه یک ورق از دفتر سخاش.
تا در کف عطارد دیوان تازه بینی.
بدست مهر ببستی و مره بنهادی.
گوئی کز ایزد آمده در شان کیستی.
مثال نور نویسد بر او قلم تمثال.
یک صحیفه ز نام نیک تو را
بر چرخ همچو لاله بدشت اندر
مریخ چون صحیفه پرخونست.
ناصرخسرو.
خاطر تو نبشت شعر و ادب بر صحیفه دلت بدست ضمیر.
ناصرخسرو.
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم چو روز در دل گیتی فروشده آواز.
مسعودسعد.
چون در حدّ کهولت و موسم عقل و تجربت رسند... صحیفه دل را پر فواید بینند. ( کلیله و دمنه ). و ثمرات و فواید آن را بصحیفه دل بنگاشتم. ( کلیله و دمنه ).نه صحیفه است فلک هفت ده آیت ز برش
عاشقان این همه از سورت سودا شنوند.
خاقانی.
این هفت نقطه یک رقمند از خط کفش و آن نه صحیفه یک ورق از دفتر سخاش.
خاقانی.
شرح مناقبش را باد آسمان صحیفه تا در کف عطارد دیوان تازه بینی.
خاقانی.
صحیفه های معانی نوشتی و سر آن بدست مهر ببستی و مره بنهادی.
خاقانی.
ای آنکه در صحیفه حسن آیتی شدی گوئی کز ایزد آمده در شان کیستی.
خاقانی.
که آفتاب که کرد از هوا صحیفه ٔسیم مثال نور نویسد بر او قلم تمثال.
خاقانی.
دو صحیفه بر دست کرام الکاتبین. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 448 ). اولاد و اعقاب الیاس بعد از آن صحیفه الیاس برخواندند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 291 ). وعده حق دررسید و صحیفه عمرش ختم شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 206 ). صحیفه دانش ایشان برین قرار و اتفاق ختم افتاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 105 ).یک صحیفه ز نام نیک تو را
صحیفة. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) نامه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار). ج ، صحائف . صحف . (منتهی الارب ).مهرق . طرس . (منتهی الارب ). نامه ٔ نبشته . || کتاب . ج ، صحائف . صحف . (منتهی الارب ). کتاب و رساله .(غیاث اللغات ). سفر. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). دفتر. مصحف . در کشاف اصطلاحات الفنون از تفسیر عزیزی آرد:ابوذر غفاری پیغمبر (ص ) را پرسید از جانب باری تعالی چند کتاب نازل شده است ؟ فرمود یکصد و چهار کتاب : پنجاه صحیفه بر شیث و سی صحیفه بر ادریس و ده صحیفه برابراهیم و ده صحیفه بر آدم و چهار دیگر تورات و انجیل و زبور و فرقان است . و در حاشیه ٔ کشاف یکصد و چهارده صحیفه نوشته است که ده صحیفه ٔ آن بر حضرت موسی نازل گشته و آن سوای تورات است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ورق کاغذ. ورق کتاب :
بر چرخ همچو لاله بدشت اندر
مریخ چون صحیفه ٔ پرخونست .
خاطر تو نبشت شعر و ادب
بر صحیفه ٔ دلت بدست ضمیر.
برآمده ز صحیفه ٔ فلک چو شب انجم
چو روز در دل گیتی فروشده آواز.
چون در حدّ کهولت و موسم عقل و تجربت رسند... صحیفه ٔ دل را پر فواید بینند. (کلیله و دمنه ). و ثمرات و فواید آن را بصحیفه ٔ دل بنگاشتم . (کلیله و دمنه ).
نه صحیفه است فلک هفت ده آیت ز برش
عاشقان این همه از سورت سودا شنوند.
این هفت نقطه یک رقمند از خط کفش
و آن نه صحیفه یک ورق از دفتر سخاش .
شرح مناقبش را باد آسمان صحیفه
تا در کف عطارد دیوان تازه بینی .
صحیفه های معانی نوشتی و سر آن
بدست مهر ببستی و مره بنهادی .
ای آنکه در صحیفه ٔ حسن آیتی شدی
گوئی کز ایزد آمده در شان کیستی .
که آفتاب که کرد از هوا صحیفه ٔسیم
مثال نور نویسد بر او قلم تمثال .
دو صحیفه بر دست کرام الکاتبین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 448). اولاد و اعقاب الیاس بعد از آن صحیفه ٔ الیاس برخواندند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 291). وعده ٔ حق دررسید و صحیفه ٔ عمرش ختم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 206). صحیفه ٔ دانش ایشان برین قرار و اتفاق ختم افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 105).
یک صحیفه ز نام نیک تو را
بهتر از صد خزانه ٔ هنر است .
گاه از قصبت صحیفه شویم
گه با رطبت بدیهه گویم .
و آن نقش در صحیفه ٔ خاطر او کالنقش فی الحجر نگاشته شد. (جهانگشای جوینی ).
چو بر صحیفه ٔ املا روان شود قلمش
زبان طعن نهد بر فصاحت سحبان .
چه جای شکر و شکایت ز نقش بیش و کم است
که بر صحیفه ٔ هستی رقم نخواهد ماند.
|| پوست روی مردم . ج ، صحیف . (منتهی الارب ). پوست روی مردم . (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). || روی زمین . ج ، صحیف . (منتهی الارب ) :
جان پاک تو در صحیفه ٔ خاک
جسته از نار و نور پاک شده .
|| کاسه . (منتهی الارب ).
بر چرخ همچو لاله بدشت اندر
مریخ چون صحیفه ٔ پرخونست .
ناصرخسرو.
خاطر تو نبشت شعر و ادب
بر صحیفه ٔ دلت بدست ضمیر.
ناصرخسرو.
برآمده ز صحیفه ٔ فلک چو شب انجم
چو روز در دل گیتی فروشده آواز.
مسعودسعد.
چون در حدّ کهولت و موسم عقل و تجربت رسند... صحیفه ٔ دل را پر فواید بینند. (کلیله و دمنه ). و ثمرات و فواید آن را بصحیفه ٔ دل بنگاشتم . (کلیله و دمنه ).
نه صحیفه است فلک هفت ده آیت ز برش
عاشقان این همه از سورت سودا شنوند.
خاقانی .
این هفت نقطه یک رقمند از خط کفش
و آن نه صحیفه یک ورق از دفتر سخاش .
خاقانی .
شرح مناقبش را باد آسمان صحیفه
تا در کف عطارد دیوان تازه بینی .
خاقانی .
صحیفه های معانی نوشتی و سر آن
بدست مهر ببستی و مره بنهادی .
خاقانی .
ای آنکه در صحیفه ٔ حسن آیتی شدی
گوئی کز ایزد آمده در شان کیستی .
خاقانی .
که آفتاب که کرد از هوا صحیفه ٔسیم
مثال نور نویسد بر او قلم تمثال .
خاقانی .
دو صحیفه بر دست کرام الکاتبین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 448). اولاد و اعقاب الیاس بعد از آن صحیفه ٔ الیاس برخواندند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 291). وعده ٔ حق دررسید و صحیفه ٔ عمرش ختم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 206). صحیفه ٔ دانش ایشان برین قرار و اتفاق ختم افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 105).
یک صحیفه ز نام نیک تو را
بهتر از صد خزانه ٔ هنر است .
ظهیرفاریابی .
گاه از قصبت صحیفه شویم
گه با رطبت بدیهه گویم .
نظامی .
و آن نقش در صحیفه ٔ خاطر او کالنقش فی الحجر نگاشته شد. (جهانگشای جوینی ).
چو بر صحیفه ٔ املا روان شود قلمش
زبان طعن نهد بر فصاحت سحبان .
سعدی .
چه جای شکر و شکایت ز نقش بیش و کم است
که بر صحیفه ٔ هستی رقم نخواهد ماند.
حافظ.
|| پوست روی مردم . ج ، صحیف . (منتهی الارب ). پوست روی مردم . (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). || روی زمین . ج ، صحیف . (منتهی الارب ) :
جان پاک تو در صحیفه ٔ خاک
جسته از نار و نور پاک شده .
خاقانی .
|| کاسه . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۱. کتاب کوچک.
۲. ورق کتاب.
۳. نامه.
۴. روزنامه.
۲. ورق کتاب.
۳. نامه.
۴. روزنامه.
جدول کلمات
نامه , کتاب, روزنامه
پیشنهاد کاربران
هر چیز باز شده و گسترده؛ ( بنظر نمیآد با کلمه صفحه همریشه باشد ) .
روزنامه
گفتارنامه
�گفتارنامه ( صحیفه ) ی روح الله خمینی . . . �
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۶
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/02/blog - post_83. html
�گفتارنامه ( صحیفه ) ی روح الله خمینی . . . �
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۶
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/02/blog - post_83. html
روزنامه. . . گفتارنامه. . . ( هرچیزبازشده و خوانده شده ) امکان اینکه معنی مورد نظر شما آخری همونی که پرانتز داره باشه خیلی کمه
به معنای کتاب مثل صحیفه و سجادیه
کلمات دیگر: