مترادف سبق بردن : پیش افتادن، پیشی گرفتن، سبقت جستن
سبق بردن
مترادف سبق بردن : پیش افتادن، پیشی گرفتن، سبقت جستن
فارسی به انگلیسی
surpass, excel
مترادف و متضاد
پیش افتادن، پیشی گرفتن، سبقت جستن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) در مسابقه پیروز شدن .
فرهنگ معین
( ~ . بُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) پیشی گرفتن ، پیروز شدن .
لغت نامه دهخدا
سبق بردن. [ س َ ب َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) پیش افتادن در سباق. گرو بردن. فائق آمدن :
تو مرکویی بشعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرکو.
پاک از همه عیب و عار و دور از همه ننگ.
از دعا و ز ثنای تو بر این باره لگام.
حسد را بخود راه بربسته دار.
سکه کارت به چه افسون برند.
چو مرغابی نترسد زآب طوفان.
برد در غیرت بر این عالم سبق.
گر بشنوی سبق بری از سعد اختران.
که آهسته سبق برد از شتابان.
که گاه لطف سبق می برد ز شعر نظامی.
تو مرکویی بشعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرکو.
دقیقی.
برده سبق از همه بزرگان سپاه پاک از همه عیب و عار و دور از همه ننگ.
منوچهری.
چه عجب گر برد از باد سبق چون باشداز دعا و ز ثنای تو بر این باره لگام.
ظهیرالدین فاریابی.
سبق برد خود را تک آهسته دارحسد را بخود راه بربسته دار.
نظامی.
جمله بر آن کز تو سبق چون برندسکه کارت به چه افسون برند.
نظامی.
سبق برده ز وهم فیلسوفان چو مرغابی نترسد زآب طوفان.
نظامی.
جمله عالم زآن غیور آمد که حق برد در غیرت بر این عالم سبق.
مولوی.
نیک اختران نصیحت سعدی کنند گوش گر بشنوی سبق بری از سعد اختران.
سعدی ( صاحبیه ).
بچشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق برد از شتابان.
سعدی ( گلستان ).
چو سلک درّ خوشابست شعر نغز تو حافظکه گاه لطف سبق می برد ز شعر نظامی.
حافظ.
کلمات دیگر: