مترادف سخت جان : دیرزی، جان سخت، مقاوم، گران جان، سگ جان، پرتحمل، حمول، شکیبا، صبور، سنگدل، بی رحم، بی عاطفه، پوست کلفت، خسیس، ممسک
سخت جان
مترادف سخت جان : دیرزی، جان سخت، مقاوم، گران جان، سگ جان، پرتحمل، حمول، شکیبا، صبور، سنگدل، بی رحم، بی عاطفه، پوست کلفت، خسیس، ممسک
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
دیرزی، جانسخت، مقاوم، گرانجان، سگجان
پرتحمل، حمول، شکیبا، صبور
سنگدل، بیرحم، بیعاطفه
پوستکلفت
بیرحم، سنگدل
خسیس، ممسک
فرهنگ فارسی
۱ - آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد . ۲ - بیرحم سنگدل.
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص مر. ) ۱ - پُرطاقت . ۲ - خسیس .
لغت نامه دهخدا
سخت جان. [ س َ ] ( ص مرکب ) سنگدل و بیرحم. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( مجموعه مترادفات ص 74 ) :
سختی ره بین و مشو سست ران
سست گمانی مکن ای سخت جان.
سختی ره بین و مشو سست ران
سست گمانی مکن ای سخت جان.
نظامی.
|| سختی کش. ( مجموعه مترادفات ص 209 ). که تعب و رنج بسیار کشد. که مصیبتهای سخت تواند کشید.فرهنگ عمید
۱. آن که به سختی جان بدهد، جان سخت.
۲. [قدیمی، مجاز] کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد.
۳. [قدیمی، مجاز] خسیس و ممسک.
۲. [قدیمی، مجاز] کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد.
۳. [قدیمی، مجاز] خسیس و ممسک.
پیشنهاد کاربران
سگ جگر. [ س َ ج ِ گ َ ] ( ص مرکب ) به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. ( برهان ) . || کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل. ( آنندراج ) :
استخوان پیش کش کنم غم را
زانکه غم میهمان سگ جگر است.
خاقانی.
|| مردم غردل و نامهربان. ( برهان ) .
استخوان پیش کش کنم غم را
زانکه غم میهمان سگ جگر است.
خاقانی.
|| مردم غردل و نامهربان. ( برهان ) .
کلمات دیگر: