کلمه جو
صفحه اصلی

ستمگری


مترادف ستمگری : اعتساف، بیداد، بیدادگری، بی رحمی، جور، زورگویی، ظلم ، ستم ستیزی

متضاد ستمگری : دادگری

فارسی به انگلیسی

barbarism, despotism, iniquity, oppression, tyranny

oppression


مترادف و متضاد

۱. اعتساف، بیداد، بیدادگری، بیرحمی، جور، زورگویی، ظلم ≠ دادگری
۲. ستمستیزی


اعتساف، بیداد، بیدادگری، بی‌رحمی، جور، زورگویی، ظلم ≠ دادگری


cruelty (اسم)
خشونت، ظلم، ستم، ستمگری، بیداد

tyranny (اسم)
جور، حکومت استبدادی، ظلم، ستم، ستمگری، حکومت ستمگرانه، ظلم و ستم

injustice (اسم)
ستیز، حیف، ظلم، ستم، ستمگری، بیداد، بی عدالتی، بی انصافی

oppressive treatment (اسم)
ستمگری

فرهنگ فارسی

عمل ستمگر ظلم تعدی .

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) ظلم .

لغت نامه دهخدا

ستمگری. [ س ِ ت َ گ َ ] ( حامص مرکب ) کار ستمگر. عمل ستمگر :
ستمگران را چون جایگه چنین باشد
ستمگری نکند مردم لبیب و فهیم.
سوزنی.
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب وستمگری آموخت.
سعدی.
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند.
حافظ.
به زلف گوی که آیین سرکشی بگذار
به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن.
حافظ.

فرهنگ عمید

عمل ستمگر، ظلم و تعدی.

پیشنهاد کاربران

ستم رانی


کلمات دیگر: