مترادف شل : چلاق، لنگ | نرم، وارفته، ول، گل ولای، گل، رها، ول
متضاد شل : سفت
slack, loose, lax, (too) soft, languid, too lenient
lame
cripple, bum, limp, floppy, soft, lame, rocky, shaky, slackly, thin, watery, weak, wobbly
عدم تحرک , مرض سل
گلولای، گل
رها، ول
چلاق، لنگ
نرم، وارفته، ول ≠ سفت
۱. نرم، وارفته، ول
۲. گلولای، گل
۳. رها، ول ≠ سفت
( ~.) [ ع . ] (ص .) کسی که دست یا پایش ناقص باشد.
(شُ) (ص .)1 - نرم . 2 - وارفته . 3 - سست . 4 - آبکی . ؛ ~ کن سفت کن درآوردن کنایه از: دستورهای متضاد دادن یا اعمال متناقض کردن .
(ش ) (اِ.) نیزة کوتاه .
(شَ) (اِ.) پوست نازک رنگینی که در میان درز کفش و موزه و یراق زین اسب نهاده بدوزند به جهت خوش آیندگی .
(شَ) (اِ.) ران ، ران انسان یا حیوان .
شل . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از محال مغان . (ناظم الاطباء).
شل . [ ش َ ] (اِ) پوست نازک رنگینی که در میان درز کفش و یراق زین اسب و جز آن ازبرای خوش آیندگی بدوزند و بعضی از یراق اسب را نیز به آن دوزند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). پوستی را نازک کرده ملون به الوان مختلف کنند و بر رویهای کفش و موزه زنند تا خوش نماید. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || ران آدمی و سایرحیوانات . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ).
قریع احول (از فرهنگ اسدی ).
معروفی .
ناصرخسرو.
انوری .
مولوی .
انوری .
سعدی .
نعمت خان علی (از آنندراج ).
داراب بیک جویا (از آنندراج ).
فرخی .
فرخی .
اسدی .
اسدی .
اسدی .
اسدی .
اسدی .
اسدی .
سنایی .
سنایی .
انوری .
کمال الدین اسماعیل .
واله هروی (از آنندراج ).
ابوالفرج رونی .
مختاری .
ران؛ ران انسان یا حیوان.
نیزۀ کوتاه؛ زوبین.
۱. نرم؛ سست.
۲. آبکی.
۳. ویژگی شخص سست؛ ضعیف؛ تنبل.
ویژگی کسی که پا یا دستش معیوب و ازکارافتاده باشد: ◻︎ برو شیر درنده باش ای دغل / مینداز خود را چو روباه شل (سعدی۱: ۸۸).
تکیه ای: šal / lang
طاری: šal
طامه ای: šal
طرقی: šal
کشه ای: šal
نطنزی: šal
تکیه ای: šol
طاری: šol
طامه ای: šol
طرقی: šol
کشه ای: šol
نطنزی: šol
۱فلج شل ۲سست شل لق ۳خیس
تر