کلمه جو
صفحه اصلی

هاد

فرهنگ فارسی

← هم‌شنوی انتهای دور


آوازی از دریا که در آن بانگی و غرشی شنیده شود که مردم ساحل آنرا از سوی دریا شنوند و آنرا غرشی در زمین است و چه بسا که از آن زلزله پدید آید .

لغت نامه دهخدا

هاد. ( ع اِ ) ( از «هَ ی د» ) جنبش و حرکت. هَیْد. یقال : ما له هَیْدٌ و لا هادٌ؛ یعنی نمی جنبد و حرکت نمی کند و منع از چیزی نمی کند و منزجر از چیزی نمی شود. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || زجری است مر شتر را. هَیْد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( مص )هَیْد. رجوع به هَیْد ( در تمام معانی مصدری ) شود.

هاد. [ هادد ] ( ع ص ) نعت فاعلی از هَدّ. رجوع به هَدّ ( در معانی مصدری ) شود. || ( اِ ) آواز دریا که در آن بانگ و غرشی شنیده شود وگاهی از آن زلزله پیدا گردد. ( منتهی الارب ). آواز و بانگی که از جانب دریا مردم ساحل می شنوند و از آن درزمین جنبشی پدید می آید و گاه زلزله حادث می گردد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند: سَمِعَ اهل ُ الساحل هادّاً مِن قِبَل ِ البحر. ( از اقرب الموارد ).

هاد. (ع اِ) (از «هَ ی د») جنبش و حرکت . هَیْد. یقال : ما له هَیْدٌ و لا هادٌ؛ یعنی نمی جنبد و حرکت نمی کند و منع از چیزی نمی کند و منزجر از چیزی نمی شود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || زجری است مر شتر را. هَیْد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (مص )هَیْد. رجوع به هَیْد (در تمام معانی مصدری ) شود.


هاد. [ هادد ] (ع ص ) نعت فاعلی از هَدّ. رجوع به هَدّ (در معانی مصدری ) شود. || (اِ) آواز دریا که در آن بانگ و غرشی شنیده شود وگاهی از آن زلزله پیدا گردد. (منتهی الارب ). آواز و بانگی که از جانب دریا مردم ساحل می شنوند و از آن درزمین جنبشی پدید می آید و گاه زلزله حادث می گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: سَمِعَ اهل ُ الساحل هادّاً مِن قِبَل ِ البحر. (از اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی


فرهنگستان زبان و ادب

{FEXT} [مهندسی مخابرات] ← هم شنوی انتهای دور

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَادٍ: هدایت کننده - هادی (اصل در معنی این کلمه بازگشتن است .کلمه هدی به معنای راهنمائی به سوی مطلوب به نرمی و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدایت و ایستادگی در راه کسب آن است)
معنی حَادَّ: دشمنی کرد(از ریشه محادة به معنی تجاوز با مخالفت٬منع کردن و خودداری نمودن وشدت غضب است به حدی که عقل و تدبیر آدمی را از بین ببرد )
معنی هَدَاهُمُ: آنان را هدایت کرد(حرف میم به دلیل تقارنش با حرف ساکن و تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است.از ماده هاد ، یهود است به معنای بازگشتن است )
ریشه کلمه:
هدی (۳۱۶ بار)


کلمات دیگر: