کلمه جو
صفحه اصلی

صحت


مترادف صحت : بهبود، تشفی، شفا، بهداشت، تندرستی، سلامت، صحه، راستی، واقعیت ، سقم

متضاد صحت : بیماری، عارضه

برابر پارسی : تندرستی، بهبودی، درستی

فارسی به انگلیسی

health, correctness, integrity, validity, veracity, (good) health, accuracy, accurateness, justice, nicety, rightness, truth

(good) health, correctness


accuracy, accurateness, correctness, justice, nicety, rightness, truth, validity, veracity


فارسی به عربی

اصالة , دقة , صواب ، إِحکام

مترادف و متضاد

accuracy (اسم)
دقت، صحت، درستی

precision (اسم)
دقت، صحت، درستی، صراحت

exactitude (اسم)
کمال، دقت، صحت، درستی

correctness (اسم)
صحت، درستی

authenticity (اسم)
صحت، سندیت، اعتبار، سنخیت

validity (اسم)
صحت، درستی، تصدیق، تایید، اعتبار، تنفیذ

veracity (اسم)
صحت، صداقت، راستی، راستگویی

verity (اسم)
صحت، حقیقت، واقعیت، راستی، صدق، سخن راست، چیز واقعی

validation (اسم)
صحت، درستی، تصدیق، تایید، اعتبار، تایید اعتبار، معتبر سازی، تنفیذ

correctitude (اسم)
صحت، درستی

rectitude (اسم)
صحت، درستی، راستی، درستکاری، راستگری، صحت عمل

بهبود، تشفی، شفا ≠ بیماری، عارضه


بهداشت، تندرستی، سلامت، صحه ≠ سقم


درستی، راستی، واقعیت


۱. بهبود، تشفی، شفا
۲. بهداشت، تندرستی، سلامت، صحه
۳. درستی، راستی، واقعیت ≠ بیماری، عارضه
۴. سقم


فرهنگ فارسی

تندرست شدن، بی عیب شدن ، تندرستی، راستی ودرستی
۱ - ( مصدر ) تندرست شدن سالم بودن مقابل سقم بیمار شدن . ۲ - برخاستن از بیماری . ۳ - ( کلام ) بودن فعل موافق امر شارع خواه آن فعل مسقط قضا باشد یا نه . ۴ - در افعال عبادی بودن فعل مسقط قضا و در امور معاملاتی عبارت از آنست که آثاری که شرعا بر عمل مترتب و از آن مطوبست به دست آید مانند ترتیب بربیع و بینونت بر طلاق . ۵ - ( اسم ) تندرستی سلامت مقابل بیماری . یا صحت آب گرم . به کسی که تازه حمام بیرون آمده به تعارف گویند . یا صحت خواب . ۱ - به کسی که از خواب برخاسته به تعارف گویند . ۲ - به کسی که دیر از خواب برخاسته به طنز گویند . ۶ - درستی راستی : صحت قول صحت عمل . یا صحت و سقم مطلبی ( امری ) . درستی و نادرستی صدق و کذب .

ویژگی وضعیت یک کمیت پس از جبران انحراف‌های مشخص و غیرقابل‌صرف‌نظر در اندازه‌گیری آن


فرهنگ معین

(ص حَ ) [ ع . صحة ] ۱ - (مص ل . ) تندرست شدن . ۲ - (اِمص . ) تندرستی . ، ~ و سقم الف - درست یا نادرست . ب - تندرست یا بیمار. ، ~ آب گرم عبارت خوشامدگویی برای کسی که حمام کرده است به معنی : امیدوارم پس از حمام کردن تندرست باشید.

لغت نامه دهخدا

صحت. [ ص ِح ْ ح َ ] ( ع مص ، اِمص ) تن درست شدن. ( مصادر زوزنی ). هیئة یکون بها بدن الانسان فی مزاجه و ترکیبه بحیث یصدر عنه الافعال سلیمةً. ( بحرالجواهر ). مقابل سقم و بیماری. سداد. تندرستی. سلامت. درستی. بشدن بیماری. برخاستن از بیماری. بی عیبی. بی آهوئی :
سلامت دان که در کم گفتن تست
چو صحت کان هم از کم خفتن تست.
ناصرخسرو.
و هر کجا بیماری یافتم که در وی امید صحت بود معالجه او بر وجه حسبت کردم. ( کلیله و دمنه ). علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود. ( کلیله و دمنه ). اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و خفت ایشان تحری افتد اندازه خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت. ( کلیله و دمنه ).
مدت ششماه میراندند کام
تا بصحت آمد آن دختر تمام.
مولوی.
سلیمی که یک چند نالان نخفت
خداوند را شکر صحت نگفت.
( بوستان ).
بخسته درنگری صحتش فرازآید
بمرده برگذری زندگی ز سر گیرد.
سعدی.
|| درستی. راستی : مگر آنکه بر صحت آن قول بکلی واثق باشی. ( گلستان ). اعمال مسلم را یا اعمال مؤمن را حمل بصحت باید کرد. تا ممکن است نباید گمان بد درباره مسلمان برد ( ؟ ).
- صحت عمل ؛ درستی. درست کاری.
- صحت و سقم ؛ راستی و نادرستی.

صحة. [ ص ِح ْ ح َ ] ( ع مص ) تندرست شدن پس از بیماری. ( منتهی الارب ). تن درست شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مهذب الاسماء ). و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صحت و مرض از کیفیات نفسانیه است و ابن سینا گوید صحت ملکه و یا حالتی است که بدان افعال بدرستی صادر شود. و ملکه صحت است بالاتفاق ، اما در حالت خلاف است که آیا خود صحت است و یا واسطه صحت باشد و نیز ابن سینا گوید: صحت ماهیتی است که بدن انسان در ترکیب مزاج چنان باشد که افعال از آن صحیح و سالم صادر شود ومرض خلاف صحت است. ( تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ذیل تذکره ضریر انطاکی شود. || ( اصطلاح کلام ) بودن فعل است موافق امر شارع خواه آن فعل مسقط قضا باشد یا نه. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح فقه ) صحت در افعال عبادی عبارت از آن است که فعل مسقط قضا باشد و در امور معاملاتی عبارت از آن است که آثاری که شرعاً بر عمل مترتب و از آن مطلوب است از آن بدست شود مانند ترتیب ملکیت بر بیعو بینونت بر طلاق. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( تعریفات جرجانی ). || درست شدن کار. ( منتهی الارب ).

صحت . [ ص ِح ْ ح َ ] (ع مص ، اِمص ) تن درست شدن . (مصادر زوزنی ). هیئة یکون بها بدن الانسان فی مزاجه و ترکیبه بحیث یصدر عنه الافعال سلیمةً. (بحرالجواهر). مقابل سقم و بیماری . سداد. تندرستی . سلامت . درستی . بشدن بیماری . برخاستن از بیماری . بی عیبی . بی آهوئی :
سلامت دان که در کم گفتن تست
چو صحت کان هم از کم خفتن تست .

ناصرخسرو.


و هر کجا بیماری یافتم که در وی امید صحت بود معالجه ٔ او بر وجه حسبت کردم . (کلیله و دمنه ). علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود. (کلیله و دمنه ). اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و خفت ایشان تحری افتد اندازه ٔ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت . (کلیله و دمنه ).
مدت ششماه میراندند کام
تا بصحت آمد آن دختر تمام .

مولوی .


سلیمی که یک چند نالان نخفت
خداوند را شکر صحت نگفت .

(بوستان ).


بخسته درنگری صحتش فرازآید
بمرده برگذری زندگی ز سر گیرد.

سعدی .


|| درستی . راستی : مگر آنکه بر صحت آن قول بکلی واثق باشی . (گلستان ). اعمال مسلم را یا اعمال مؤمن را حمل بصحت باید کرد. تا ممکن است نباید گمان بد درباره ٔ مسلمان برد (؟).
- صحت عمل ؛ درستی . درست کاری .
- صحت و سقم ؛ راستی و نادرستی .

فرهنگ عمید

۱. تندرست بودن، تندرستی، سلامتی.
۲. راستی و درستی.
* صحت و سقم: [مجاز] درستی و نادرستی.

۱. تندرست بودن؛ تندرستی؛ سلامتی.
۲. راستی و درستی.
⟨ صحت‌و‌سقم: [مجاز] درستی و نادرستی.


دانشنامه عمومی

در منطق ریاضی، یک سامانهٔ منطقی دارای ویژگی صحت است، اگر و فقط اگر قواعد استنباطی آن فقط فرمول هایی را ثابت کند که به لحاظ معناشناسی آن معتبر باشد. در بیشتر موارد، آنچه در این باره مهم است این است که قاعده های آن درست باقی بمانند، اما به طور کلی همیشه اینطور نیست. کلمهٔ soundness از کلمهٔ المانی 'sund' از Gesundheit، به معنای سلامتی گرفته شده است. لذا برای اینکه بگوییم یک استدلال صحیح است به معنای این است که، طبق ریشه یابی، بگوییم آن استدلال سالم است.
Irving Copi. Symbolic Logic، Vol. 5، Macmillian Publishing Co.، 1979.
Boolos، Burgess، Jeffrey. Computability and Logic، Vol. 4، Cambridge، 2002.
یک استدلال صحیح است اگر و تنها اگر
برای مثال،
این استدلال معتبر است (چون نتیجه گیری بر مبنای آن مقدمه، درست است، یعنی این نتیجه گیری پیرو و دنبالهٔ آن مقدمه است) و چون آن مقدمه در واقع درست است، استدلال صحیح خواهد بود.

دانشنامه آزاد فارسی

صحت (اصول فقه). صحّت (اصول فقه)
در اصول فقه، ترتّب اثر مورد انتظار. مثلاً وقتی معامله ای صورت گیرد و عقدی جاری گردد، صحیح بودن آن معامله به انتقال مبیع (جنس، کالا) به مشتری و ثمن (قیمت) به بایع (فروشنده) است. نیز ← اصالة الصَّحة

صحت (رایانه). صحّت (رایانه)(correctness)
(یا: درستی) دفاع از درستی یک الگوریتم زمانی امکان پذیر است که بتوان گفت الگوریتم با توجه به شرایط و مشخصات، درست کار می کند. صحت تابعی به وضعیت و رفتار ورودی/خروجی الگوریتم اشاره می کند (به این معنا که برای هر ورودی، خروجی صحیح و مناسب تولید شود). تفاوت هایی بین صحت کلی یعنی شرایطی که در آن الگوریتم با موفقیت به پایان می رسد با صحت جزئی که به طور ساده نیازمند این است که تنها یک پاسخ برگردانده شده صحیح باشد، وجود دارد. مادام که راه حل عمومی جهت حل مشکل توقف برنامه وجود نداشته باشد، ادعای دستیابی به صحت کلی در الگوریتم، ادعایی دور از دسترس خواهد بود.

فرهنگ فارسی ساره

درست


فرهنگستان زبان و ادب

{correctness} [مهندسی نقشه برداری] ویژگی وضعیت یک کمیت پس از جبران انحراف های مشخص و غیرقابل صرف نظر در اندازه گیری آن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صحت (ابهام زدایی). صحت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سلامتی، به معنای سلامتی از بیماری• صحیح و فاسد، به معنای صحیح در مقابل فاسد و اشتباه
...

جدول کلمات

تندرستی, راستی, درستی

پیشنهاد کاربران

واقعیت

صحت :[اصطلاح حقوق] یک عمل حقوقی است و عبارت از مطابقت آن عمل با شرایط قانونی می باشد.

در پارسی " بهبودی " و در اوستا " ایشت " هر دو به معنای صحت و سلامت .
ایشتمند = سلامت و دارای صحت

تندرستی



ریشه واژه آریایی سهت به مانای سلامت یا درستی که ارب آنرا صحت مینویسد در سنسکریت به سورت sahate सहते به مانای approve anything و همچونین sahya सह्य به چَمارِ health آمده است

سلام. در مترادف های واژه ی صحت، کلمه ی سقم هم نوسته شده که نادرست است. لطفاً تصحیح کنید. سپاسگزارم.

سُر و مُر و گُنده ( بجای در کمال صحت و سلامت )

. . . پس از گذشت ۸۰ سال از نابودی شیرهای ایرانی در کشور، جفت نر این گونه ی جانوری ارزشمند از باغ جانوران شهر �بریستول� انگلیس به گمرک فرودگاه امام درآمد و پس از کم و بیش، پنج ساعت تشریفات گمرکی، سُر و مُر و گُنده ( بجای �در کمال صحت و سلامت� ) به باغ جانوران زیستگاه تازه اش جابجا شد.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/05/blog - post_92. html


بهی


کلمات دیگر: