کلمه جو
صفحه اصلی

زاگ

فرهنگ فارسی

( اسم ) ملحی است معدنی و بلوری شکل و ترکیب آن عبارت است از سولفات مضاعف آلومینیوم با یکی از فلزات قلیایی است . این فلزات همه متحدالشکل و به صورت سیستمهای منظم با ۲۴ ملکول آب متلور میشوند . مزه آنها شیرین و قابض است و معمولا در آب حل میگردند جمع زاجات . یا زاج آهن زاج سبز . یا زاج ابیض زاج سفید . یا زاج احمر قسمتی از زاج سفید مایل به سرخی است وجوف آن سیاه و با تجاویف و ثقبه ها و غلیظ تر از دیگر اقسام و در جمیع افعال مانند آنهاست . یا زاج اخضر زاج سبز . یا زاج اسود زاج کفشگران . یا زاج اساکفه زاج کفشگران . یا زاج اصفر زاج زرد . یا زاج بلور زاج سفید شب یمانی . یا زاج پتاسیم ( پطاسیم ) زاج معمولی . یا زاج زرد بهترین قسم زاج است و افضل آن برنگ طلایی و درخشنده است و سوخته آن لطیفتراست زاج اصفر . یا زاج سبز سولفات دوفر زاج آهن . یا زاج سفید زاج معمولی سولفات مضاعف پتاس و آلمین . یا زاج سیاه زاج کفشگران . یا زاج کبود کات کبود سولفات مس . یا زاج کفشگران قسمی از زاج سفید است که چون آب بدان رسد سیاه گردد طبیعت آن مانند اقسام دیگر و قابضتر از آنهاست زاج اساکفه مالیطرنا ملیطرنا . یا زاج معمولی مرکب از یک ملوکول سولفات آلومینیوم و یک ملکول سولفات پتاسیم و ۲۴ ملکول آب و آن جسمی است سفید رنگ در آب سرد کم محلول ولی در آب گرم محلول است دارای طعمی قابض است و در ۱٠٠ درجه حرارت آب خود را از دست میدهد و در حرارت بیشتر به شکلی مخصوص شبیه به قارچ در می آید .
گوهری است کانی که به نمک ماند و معرب آن زاج است

یاخته‌ای دولاد که از آمیزش کامه‌های تک‌لاد نر و ماده حاصل می‌شو متـ . تخم * از آنجا که «تخم» در برابر واژه‌های بیگانۀ متعدد به کار می‌رود فرهنگستان برای خاص کردن «zygote» واژۀ «زاگ» را برگزیده است. «زاگ» از زایگ (zāyag) پهلوی به معنی فرزند گرفته شده که مطابق با قواعد تحول‌آوایی به‌صورت زاگ، بازسازی شده است.


لغت نامه دهخدا

زاگ. ( اِ ) گوهری است کانی که بنمک ماند و معرب آن زاج است. ( برهان قاطع ). زاج معرب زاگ است. ( از المعرب جوالیقی ). و نیز خاصیت آن است میان زاگ ، که او خاکی است و میان مازو کو بار درخت است که چون با یکدیگر آمیخته شوند، سپس از انک هر دو زردند سیاه بغایت شوند. ( جامع الحکمتین ص 169 از حاشیه دکتر معین بر برهان قاطع ). و رجوع به آنندراج ،ذخیره خوارزمشاهی ، مخزن الادویه و زاج و زاغ شود.

فرهنگ عمید

= زاج١

زاج١#NAME?


دانشنامه عمومی

بعمنای برشته سرخ شده و ترد - سنگ متبلور


زاگ به معنی برشته شده و کاملا سرخ شده می باشد


فرهنگستان زبان و ادب

{zygote} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] یاخته ای دولاد که از آمیزش کامه های تک لاد نر و ماده حاصل می شو متـ . تخم * از آنجا که «تخم» در برابر واژه های بیگانۀ متعدد به کار می رود فرهنگستان برای خاص کردن «zygote» واژۀ «زاگ» را برگزیده است. «زاگ» از زایگ...

واژه نامه بختیاریکا

نماد ترشی؛ بسیار ترش

پیشنهاد کاربران

زاگ لغت بلوچی به معنی بچه، زاگان یعنی بچه ها


کلمات دیگر: