نابی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
یوسف یکی از شاعران بزرگ عثمانی و از اهالی اورفه است و در زمان سلطان محمد خان چهارم باستانبول آمد و کاتب دیوان مصطفی پاشا شد و بسال ۱۱۲۴ در گذشت .
← خلوص
لغت نامه دهخدا
نابی. ( ع ص ) نابی ٔ. جای بلند و خمیده. ( منتهی الارب ). مکان مرتفع خم دار. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || آینده از جای دیگر. ( منتهی الارب ). سیل نابی ٔ؛ که از جای دیگری بیاید. رجل نابی ٔ؛ مردی که از دیار دیگری بیاید. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( از «ن ب و» ). سمین. ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ).
نابی. ( ص مرکب ) نابینا. ( آنندراج ).
نابی. ( اِخ ) ابن زیادبن ظبیان ، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲبن زیاد به خونخواهی وی برخاست. شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیه ص 360 آمده است.
نابی. ( اِخ ) جدپدر ثعلبةبن غنمةبن عدی صحابی است. ( منتهی الارب ).
نابی. ( اِخ ) جد عقبةبن عامر صحابی. ( منتهی الارب ).
نابی. ( اِخ )بن ظبیان. محدثی است. ( منتهی الارب ).
نابی. ( اِخ ) یوسف. یکی از شاعران بزرگ عثمانی و از اهالی اورفه است و در زمان سلطان محمدخان چهارم به استانبول آمد و کاتب دیوان مصطفی پاشا شد و به سال 1124 هَ. ق. درگذشت و ماده تاریخ اوست : «نابی بحضور آمد» که خود وی در حال نزع سروده است. اشعاری متین و سلیس دارد و بسیاری از مصراع های او بصورت امثال سایره درآمده است. دیوان اشعار داردو منظومه هائی به نام «تحفه دلکش نابی » و «خیریه » و «خیرآباد» و «غزانامه » و کتابی به نام «تحفةالحرمین »و ذیلی به «سیرویسی » نوشته است. و از اشعار اوست :
منشآت دهرده هر لفظ بر معنایه در
بزده بوانشای کونک تازه بر مضمونیوز.
نابی. ( ص مرکب ) نابینا. ( آنندراج ).
نابی. ( اِخ ) ابن زیادبن ظبیان ، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲبن زیاد به خونخواهی وی برخاست. شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیه ص 360 آمده است.
نابی. ( اِخ ) جدپدر ثعلبةبن غنمةبن عدی صحابی است. ( منتهی الارب ).
نابی. ( اِخ ) جد عقبةبن عامر صحابی. ( منتهی الارب ).
نابی. ( اِخ )بن ظبیان. محدثی است. ( منتهی الارب ).
نابی. ( اِخ ) یوسف. یکی از شاعران بزرگ عثمانی و از اهالی اورفه است و در زمان سلطان محمدخان چهارم به استانبول آمد و کاتب دیوان مصطفی پاشا شد و به سال 1124 هَ. ق. درگذشت و ماده تاریخ اوست : «نابی بحضور آمد» که خود وی در حال نزع سروده است. اشعاری متین و سلیس دارد و بسیاری از مصراع های او بصورت امثال سایره درآمده است. دیوان اشعار داردو منظومه هائی به نام «تحفه دلکش نابی » و «خیریه » و «خیرآباد» و «غزانامه » و کتابی به نام «تحفةالحرمین »و ذیلی به «سیرویسی » نوشته است. و از اشعار اوست :
منشآت دهرده هر لفظ بر معنایه در
بزده بوانشای کونک تازه بر مضمونیوز.
( از قاموس الاعلام ج 6 ).
نابی . (اِخ ) ابن زیادبن ظبیان ، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲبن زیاد به خونخواهی وی برخاست . شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیه ٔ ص 360 آمده است .
نابی . (اِخ ) جد عقبةبن عامر صحابی . (منتهی الارب ).
نابی . (اِخ ) جدپدر ثعلبةبن غنمةبن عدی صحابی است . (منتهی الارب ).
نابی . (اِخ ) یوسف . یکی از شاعران بزرگ عثمانی و از اهالی اورفه است و در زمان سلطان محمدخان چهارم به استانبول آمد و کاتب دیوان مصطفی پاشا شد و به سال 1124 هَ . ق . درگذشت و ماده تاریخ اوست : «نابی بحضور آمد» که خود وی در حال نزع سروده است . اشعاری متین و سلیس دارد و بسیاری از مصراع های او بصورت امثال سایره درآمده است . دیوان اشعار داردو منظومه هائی به نام «تحفه ٔ دلکش نابی » و «خیریه » و «خیرآباد» و «غزانامه » و کتابی به نام «تحفةالحرمین »و ذیلی به «سیرویسی » نوشته است . و از اشعار اوست :
منشآت دهرده هر لفظ بر معنایه در
بزده بوانشای کونک تازه بر مضمونیوز.
منشآت دهرده هر لفظ بر معنایه در
بزده بوانشای کونک تازه بر مضمونیوز.
(از قاموس الاعلام ج 6).
نابی . (اِخ )بن ظبیان . محدثی است . (منتهی الارب ).
نابی . (ص مرکب ) نابینا. (آنندراج ).
نابی . (ع ص ) نابی ٔ. جای بلند و خمیده . (منتهی الارب ). مکان مرتفع خم دار. (از اقرب الموارد) (المنجد). || آینده از جای دیگر. (منتهی الارب ). سیل نابی ٔ؛ که از جای دیگری بیاید. رجل نابی ٔ؛ مردی که از دیار دیگری بیاید. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (از «ن ب و»). سمین . (معجم متن اللغة) (المنجد).
دانشنامه عمومی
فرهنگستان زبان و ادب
[مهندسی بسپار علوم و فنّاورى رنگ] ← خلوص
پیشنهاد کاربران
اسم نابی ( 나비 ) به معنی پروانه🦋
تلفظش به کره ای هم نَ بی هست
تلفظش به کره ای هم نَ بی هست
یه اسم کره ایه که معنیش "پروانه" ست.
ریشه ی اسم نابی کره ای
و معنیش میشه پروانه
و معنیش میشه پروانه
کلمات دیگر: