کلمه جو
صفحه اصلی

جوجو

فارسی به انگلیسی

bug, vermin, grain by grain, little by little, juju

bug


grain by grain, little by little


مترادف و متضاد

bug (اسم)
احمق، ساس، سرخک، اشکال، حشره، گیر، جوجو

فرهنگ فارسی

اندک اندک کم کم . ( اسم ) ۱- نوزاد پرندگان .۲- نوزاد مرغ خانگی بچ. ماکیان .
دهی به بحرین

لغت نامه دهخدا

جؤجؤ. [ ج ُءْ ج ُءْ ] ( ع اِ )سینه یا استخوان سینه. ( منتهی الارب ). ج ، جآجی. ( از منتهی الارب ). سینه کشتی. ( از بلوغ الارب ج 3 ص 366 ):
یکب الخلیلة ذات القلاع
و قد کاد جؤجؤها ینحطم.
( از بلوغ الارب ایضاً ).

جؤجؤ. [ ج ُءْ ج ُءْ ] ( اِخ ) دهی است به بحرین. ( منتهی الارب ).

جؤجؤ. [ ج ُ ءْ ج ُءْ ] ( ع اِ ) سینه مرغ. || سینه کشتی. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کجؤجؤ السفینه. ( معجم البلدان ج 1 ص 202 ). || ( اِ صوت ) امر است شتران را برای درآمدن در آب. ( ذیل اقرب الموارد ).

جوجو. ( اِ ) در تداول امروز کودکان هر حشره خرد چون مورچه و ساس و شپش و غیره.

جوجو.[ ج ُ ج ُ / ج َ ج َ ] ( اِ ) اسمی است برای راندن شتر.

جوجو. [ ج َ ج َ / جُو جُو ] ( ق مرکب ) کنایه از پاره پاره و ریزه ریزه و ذره ذره. ( برهان ) :
خورشید رخشان است می زآن زرد لرزان است می
جوجو همه جان است می فعلش بخروار آمده.
خاقانی.
کشم هر لحظه جوری نونو از تو
بیک جو بر توای من جوجو از تو.
نظامی.
|| اندک اندک. ( حاشیه برهان چ معین ) : لایق قدر بزرگوار پادشاه نباشد دست همت بمال چو من گدا آلوده کردن که جوجو بگدایی فراهم آورده ام. ( گلستان ).

جوجو. [ ج َ ج َ ] ( اِخ ) نام شهری است از ملک خطا که در آنجا مشک خوب و کافور اعلی و جامه های ابریشمی نفیس می شود. ( برهان ).

جوجو. (اِ) در تداول امروز کودکان هر حشره ٔ خرد چون مورچه و ساس و شپش و غیره .


جوجو. [ ج َ ج َ ] (اِخ ) نام شهری است از ملک خطا که در آنجا مشک خوب و کافور اعلی و جامه های ابریشمی نفیس می شود. (برهان ).


جوجو. [ ج َ ج َ / جُو جُو ] (ق مرکب ) کنایه از پاره پاره و ریزه ریزه و ذره ذره . (برهان ) :
خورشید رخشان است می زآن زرد لرزان است می
جوجو همه جان است می فعلش بخروار آمده .

خاقانی .


کشم هر لحظه جوری نونو از تو
بیک جو بر توای من جوجو از تو.

نظامی .


|| اندک اندک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : لایق قدر بزرگوار پادشاه نباشد دست همت بمال چو من گدا آلوده کردن که جوجو بگدایی فراهم آورده ام . (گلستان ).

جوجو.[ ج ُ ج ُ / ج َ ج َ ] (اِ) اسمی است برای راندن شتر.


دانشنامه عمومی

جوجو ممکن است به یکی از این ها اشاره داشته باشد:
جوجو، نام کودکانه جوجه
جوجو (خواننده)، خوانندهٔ اهل ایالات متحده آمریکا ملقب به جوجو
جوجو آلبوم موسیقی اثر جوانا نوئل بلاگدن لوِسکه
الو الو من جوجوام، فیلم کودکان ساخت ایران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سینه و استخوان سینه را جُؤجُؤ می گویند و عنوان یاد شده در باب صلات به کار رفته است.
چسبانیدن سینه به زمین در سجده شکر مستحب است. در برخی روایات و نیز کلمات فقها چسبانیدن جؤجؤ و سینه، هر دو آمده است.
بررسی معنای جؤجؤ
برخی معاصران احتمال داده اند جؤجؤ و سینه به یک معنا باشند که در این صورت عطف سینه بر آن، عطف تفسیری و تأکیدی است و احتمال می رود جؤجؤ به معنای قسمت جلوِ سینه باشد که در این صورت عطف سینه بر جؤجؤ، عطف عام بر خاص خواهد بود .

گویش مازنی

/joojoo/ پستان زن - نوک پستان

۱پستان زن ۲نوک پستان


پیشنهاد کاربران

یک موجودخاستنی

موجود کوچک دوست داشتنی یا انسانی دوست داشتنی با دلی کوچک وپاک

جوجه، بچه ی مرغ

جوجو طایفه ای است در آخر شهر بروجرد سکونت دارند . که خود را از بازماندگان لوطی و یا کولی یا به زبان ساده غربتی هوایی میدانند که نادر شاه افشار آنها را برای خوش گذرانی درباریان وارد ایران کردند . البته در زمان بهرام گور هم گویند این طایفه غربتی برای خوشگذرانی ایرانیان وارد شده آمد که هر دو سند تا حدود زیادی معتبر است از جمله در کتاب جهانگشای نادری

جوجون به لری یعنی شادی و طایفه جوجون نه جوجو که جوجون در اصل از نوادگان کریم خان زند هستش

کوچک، دوست داشتنی، ناز،


بعضی وقت ها به بچه ها می گویند که کنایه از بامزه بودن انها دارد
البته به جوجه هم می گویند

جوجو یک مارک مائشعیر است و جوجو به یک موجود ضعیف که تعداد موافقا و مخالفاش یکیه میگن

جوجو ( C�c� ) : در زبان ترکی نام نوعی حشره به نام ساس است

جوجو نام طایفه ای از لک های لرستان که در اطراف الشتر، بروجرد و نهاوند ساکن هستند البته سکونتگاه اصلی آنها همان روستاهای اطراف الشتراست که تعدادی از آنها بدلیل نزاع ودرگیری به بروجرد و نهاوند مهاجرت کرده اندو درحال حاضرغالبا اسم فامیل خود را ازجوجو به جهانی تغییر میدهند.

استخوان سینه آدم که موقع سجده شکر استحبابا به زمین چسبیده میشود.


کلمات دیگر: