دودله و سرگشته شدن
تقمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تقمه. [ ت َ ق َم ْ م ُه ْ ] ( ع مص ) دودله و سرگشته شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): خرج فلان یتقمه ؛ ای لایدری این یتوجه. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || گذشتن در زمین. ( از اقرب الموارد ).
گویش مازنی
/taghme/ محل زخم - نشانه و اثر تازیانه
۱محل زخم ۲نشانه و اثر تازیانه
کلمات دیگر: