کلمه جو
صفحه اصلی

دوغلو

فرهنگ فارسی

دوقلو، دوبچه که دریک موقع متولدشوندازیک شکم
( صفت ) دو کودک که در یک زمان از یک شکم زاییده شوند توامان جنابه .

لغت نامه دهخدا

دوغلو. [ دُ غ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) دوقلو. کلمه ترکی است مرکب از: دغ [ دوغ ] از در دغماق به معنی زادن و «لو» علامت نسبت. جفت. توأمین. ( جنین ). همزاد. توأم. سلع. دوقلو. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
کاش دوغلو بودی . ( امثال و حکم دهخدا ). رجوع به دوقلو شود.
|| بادو مغز: بادام دوغلو. فندق دوغلو. ( یادداشت مؤلف ). || گاه دو میوه بر یک اصل و متصل به یکدیگر. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

اصل واژه ی دوغلو به زبان ترکی دؤغولو ( هم زاد ) با هم زاده شده است. معنی دوغلماخ در ترکی طلوع کردن، ظاهر شدن، از پشت کوه بیرون آمدن است. هنوز در ترکی برای اینکه بگویند ماه طلوع کرد می گویند: آی دوغدو


کلمات دیگر: