معنی اصطلاح -> راست وریس / راست وریست شدن
سروسامان یافتن؛ مرتب شدن
مثال:
اول باید مدرسه ی بچه هارو راست وریس کنیم، بعد بقیه ی کارها رو سر فرصت انجام می دیم.
سروسامان یافتن؛ مرتب شدن
مثال:
اول باید مدرسه ی بچه هارو راست وریس کنیم، بعد بقیه ی کارها رو سر فرصت انجام می دیم.