کلمه جو
صفحه اصلی

شاخ وشانه یا شاخشانه کشیدن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> شاخ وشانه / شاخشانه کشیدن
تهدید کردن؛ خط ونشان کشیدن؛ حرف های درشت و تهدیدآمیز زدن
مثال:
- چندبار اومد اینجا و شاخشونه کشید که ال می کنم و بل می کنم. اما وقتی دید کسی محلش نمی ذاره دُمش رو گذاشت روی کولش و رفت پی کارش.
- پسرجون، بیخودی شاخ وشونه نکش. اینجا کسی از این حرف ها نمی ترسه.
توضیح:
طایفه ای از گدایان را رسم بر این بود که شاخ گوسفندی را بر یک دست و شانه ای را بر دست دیگر می گرفتند و بر در سرای و دکان مردم می ایستادند و آن شاخ را بدان شانه می کشیدند و صدایی غریب از آن برمی آمد و مردم چیزی بدیشان می دادند و اگر احیانا اهمال می کردند، گدایان کاردی کشیده، اعضای خود را مجروح می ساختند و بعضی کارد را به دست پسر خود می دادند تا وی خود را مجروح سازد، در نتیجه مردم از این عمل نفرت کرده، زودتر چیزی بدیشان می دادند. ( فرهنگ معین )


کلمات دیگر: