کلمه جو
صفحه اصلی

با دم خود گردو شکستن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> با دُم خود گردو شکستن

بسیار شاد / شنگول بودن
مثال:
هروقت پای پول دادن به میان می آید خودش را به موش مردگی و شغال مردگی می زند، ولی به محض اینکه چشم آدم را دور می بیند، با دُمش گردو می شکند و عرق و مزه های رنگ به رنگ را جلو کشیده، ملکه ی آفاق را به کنیزی قبول ندارد.
( محمدعلی جمال زاده – فقیه و روسپی )
دیروز پدرومادر پسره اومده بودن خواستگاری زری و پدرش هم موافقت کرده بود. باید می دیدی، زری داشت از خوشحالی با دُمش گردو می شکست.


کلمات دیگر: